یادداشت/
خاطرههای مانای ذهن ما!
مقالات
بزرگنمايي:
فارس آنلاین - نوستالژیها بخش مهمی از زندگی همه آدمها را تشکیل میدهد؛ آدمهایی که امروزشان را بر پایهی گذشته بنا کردهاند و خواه ناخواه فلشبکهای امروزشان به روزهایی ختم میشود که قسمتی از ذهنشان را مشغول کرده است؛ نوستالژیها برای همه خصوصا آنهایی که در وادی هنروادب حضوری مستمر دارند، جایگاهی خاص دارد.
کتابها، مجلهها، برنامههای مختلف تلویزیونی و رادیویی و ساختارهایی از شهرها و ... نوستالژیهای خیلی از آدمها را در جامعه امروز تشکیل میدهند؛ پر از خاطرههای خوب و بدی است که غبار گذشت سالها روی آن را نپوشانده است؛ کیهان بچهها هم یکی از نوستالژیهای بچههای دهههای 40 تا 60 را تشکیل میدهد، بچههایی که مهمترین بخش از خواندنیهایشان را در این مجلهی هفتگی جست و جو میکردند.
اما امروز کیهان بچههایی که شصت و دو ساله شده، با دیروزش فرسنگها فاصله دارد؛ دیروز کیهان بچهها را سهشنبههای هر هفته، اکثر بچه مدرسهایها دنبال میکردند، با تمام داستانهای مکتوب و مصور و شعرهایی که از آدمهای آشنا و غریب چاپ میکرد؛ بچگیهای خیلی از دهه چهلی و پنجاهیها در سراسر ایران، مملو از خاطراتی است که کیهان بچهها جزئی از آن بهشمار میرود.
کیهان بچهها، برای خیلی از نویسندگان و شاعران و تصویرگران و هنرمندانی که امروز سری بین سرها دارند هم پر است از نوستالژی، مجلهای که بسیاری از آنها علاوه بر خواندن اولین نوشتنهایشان را با آن شروع کردند و حالا به نویسندههایی بنام بدل شدهاند.
بهمن پگاهراد، نویسندهی ادبیات کودک و نوجوان و از روزنامهنگاران پیشکسوت شیرازی از آن دست نویسندههایی است که اول خواننده کیهان بچهها بوده و از نوجوانی، همکاریاش را با این مجله آغاز کرد و تا امروز و هنوز با آن مانده.
بهمن پگاه راد در یادداشتی که به مناسبت شصت و دومین سال انتشار کیهان بچهها نوشته و در اختیار ایسنا قرار داده، نقبی به گذشتهی این مجله زده است و کنکاشی در حال و روز امروز آن دارد.
این یادداشت را با هم میخوانیم؛
/میراث ملی؛ دوران طلایی !
"بعضی از نامها یادآور خاطراتی است كه ریشه در گذشته آدمها دارند و " كیهان بچهها" یكی از این نامهاست. آدم بزرگهای امروزه و كودكان دیروز میدانند میخواهم از چه احساسی حرف بزنم ؛ احساس منتظر ماندن، خریدن كیهان بچهها و خواندن آن. خواندن مجلهایی با كاغذ كاهی كه همین جوری هم نوعی قدیمی بودن را القاء میكند و این خاصیت كاغذهای كاهی است." (عباس علی سپاهی یونسی، روزنامه نگار)
"به دیگر سخن، در طی دورانهای گذشته میلیون ها كودك و نوجوان ایرانی هر هفته كیهان بچه ها را در دست گرفته و با آن زندگی كرده اند .به واقع این مجله متعلق به همه ایرانی ها و میراث ملی است.آرشیو كیهان بچه ها نیز گنجینه بی نظیری است كه صفحات اول شناسنامه هنری بسیاری از نویسندگان ،شاعران ،تصویرگران و دیگر هنرمندان عرصه كودك و نوجوان را در خود به ثبت رسانده است." (محمد حسین صلواتیان مدیر مسئول اكنون كیهان بچه ها)
/تولد كیهان بچه ها
كیهان بچه ها كه در روز ششم دی ماه 1335 به همت دو معلم آن روزهای دور "جعفر بدیعی " ناشر مجله بازی و "عباس یمینی شریف " نخستین شاعر كودكان تولد یافت، مجله ای بود كه با هدف سرگرم كردن كودكان منتشر شد. موضوعی كه در سرمقاله اولین شماره كیهان بچه ها به آن اشاره شده بود : " بالاخره رای دادند كه یك مجله برای بچه ها منتشر كنیم كه آن را از داستان های شیرین و بازی های خوب و معماها و جدول های تفریحی و مطالب دیگری كه دوست دارند پركنیم و آن را طوری بسازیم كه همه شما در موقع بیكاری با آن سرگرم شوید ...."
/پیدا كردن راه !
من، طی یاد داشت هایی كه به مناسبت سالگشت های این مجله در دهه های 60 و70 در همین كیهان بچه ها نوشتم، یادآور شدم كه فكر تاسیس این نشریه در آن زمان فكر خوبی بوده و نمره 20 داشته، اما می بینیم كه در ادامه توجهی به مطالب چاپ شده در آن و بحث گریز از ترجمه به جای تالیف و توجه به فرهنگ خودمان به جای فرهنگ بیگانه نشد و تنها گردانندگان آن راضی و خشنود از نشر منظم هفته به هفته آن بودند.
قدم های بعدی کیهان بچه ها نیز قبل از انقلاب که بیش از دو دهه به طور دقیق 22 سال و چند ماه ادامه داشت، غیر از جنبه سرگرم کننده آن، گام های موثر و تاثیرگزاری نبود، اما نظم انتشاراتی مجله، که منجر به عادت مطالعه در کودکان و نوجوانان شد، خود میتواند تاییدی برجایگاه این مجله به ویژه سال های دهه چهل باشد، یعنی نوجوانان آن سالها، بعد از خرید و مطالعه دو، سه ساله آن به ناگهان به طرف کتابهای سازنده تالیفی و ترجمه میرفتند و با استفاده از آموزههای ملی و مکتبی راه حقیقی را پیدا میکردند، که حاصلش جمع بی شماری از نویسندگان، تصویرگران و شاعران دهه طلایی 60 بود، که خود بعدها این موضوع را از طریق گفت و گو و بیان خاطرات بازگو کردند.
با این همه، قضاوت ما از روند انتشار کیهان بچهها در قبل از انقلاب، در این زمانه است و به نظر می رسد پیشنهاد دهندههای اولیه، راهی جز این سراغ نداشتهاند وگرنه این اجازه به آنها داده نمیشد.
/از بهر حفظ ایران!
البته پیداست که شاعر شیرین سخن کودکان، عباس یمینی شریف با شعرهای مانایش چون " فرزندان ایران " " یار مهربان " و " درخت " باوجود اهتماهی که به شعر و شاعری و دلسوزی پدرانه نسبت به فرزندان داشته، نتوانسته همراه دوستش جعفر بدیعی آن تاثیر شگرف را در تداوم و نشر کیهان بچههای پویا داشته باشد.
با این وصف به این نتیجه میرسیم که بضاعت این دو خالق مجله به همین مختصر بوده و اکنون که به قضاوت کار آنها نشستهایم، همان مختصر یادها و لذت مرور دوران طلایی برایمان کافی است و با چشم بستن بر روی خیلی مسائل، کیهان بچهها و این مجله را همان درختی می بینیم که یمینی شریف گفته: "ای که این جا درختی کاشتی، روح تو شاداب!" البته در این شادابی روح، هم یمینی شریف شیرین سخن سهم دارد و هم جعفر بدیعی!
/دوره جدید!
با این وصف کیهان بچهها، قبل از پیروزی انقلاب، به مدت هشت هفته تعطیل میشود و نخستین انتشار بعد از تعطیلات انقلابی، به شماره 1127 در سال بیست و سوم حیات، بار دیگر بر پیشخوان دکههای مطبوعاتی قرار میگیرد.
سردبیری عباس یمینی شریف تا شماره 1151 به تاریخ هفتم تیرماه سال 1358 ادامه مییابد و از شماره 46 دوره انقلاب، صاحب امتیازی جعفر بدیعی نیز که در بستر بیماری بوده به پایان میرسد و سکان هدایت به " وحید نیکخواه آزاد " سپرده میشود.
وی جمعا 35 شماره هدایت و سردبیری این مجله را برعهده داشته و بعد از آن " داریوش نوروزی" در 21،22 سالگی که زیاد هم با دوران نوجوانی فاصله نداشته مسئول جدید میشود. کیهان بچهها از شماره پنجشنبه 11 مرداد 58 به دوران جدید قدم میگذارد. این مجله از شماره 152+1155 به " امیرحسین فردی " سپرده می شود و داریوش نوروزی خداحافظی می کند.
خود امیرحسین در این باره میگوید : " بعد از انقلاب، مدتی در حوزه هنری بودم، خبر دادند که کیهان بچه ها در آستانه تعطیلی است و کمک کنید که این اتفاق نیفتد. مسئولیت سنگینی در حوزه داشتم، گفتم نمی آیم، اما کیهان بچه ها با سابقه و پر مخاطب بود. تصمیم گرفتم هفته ایی دو روز بیایم. از شهریور 61 آمدیم تا الان؛ با کیهان بچهها ماندگار شدم !"
کیهان بچه ها که در آغاز انتشار در دی ماه سال 35 با شمارگان پنج هزار نسخه منتشر شد، در فاصله کوتاهی به فروش رفت. موسسه کیهان شماره اول را با همان شمارگان تجدید چاپ کرد و کمتر از شش ماه بعد، تعداد شمارگان از مرز 50 هزار نسخه هم فراتر رفت و به عنوان رکورد تیراژ در تاریخ مجله نویسی ایران، نام خود را ثبت کرد.
/شمارگان افسانهای!
اما در دوران طلایی دهه 60 این تعداد شمارگان از مرز 300 هزار نسخه فراتر رفت ،به طوری که بعضی دکه های فروش، بسته به تعداد نفرات کودک و نوجوان محله و اطراف خود و دیگر دوستداران عبوری حتی تا 100 نسخه مجله نیز به نمایندگی ها سفارش میدادند و فروشندگان به لحاظ اینکه مجله به خاطر قطع کوچک آن لیز نخورد و لبریز نشود، آن را به تدریج روی پیشخوان دکه قرار می دادند.
یعنی استقبال به حدی بود که روز دوم انتشار، این مجله نایاب می شد و فروشندگان اگرچه باید پاسخگوی "سین" و "جیم"های بچهها میبودند که چرا بیشتر نیاوردی و چرا به این زودی تمام شده، در عین حال نفسی راحت می کشیدند تا هفته بعد و روز از نو، روزی از نو !
“ حمید ریاضی " که از همان اوایل به همراه " رسول فلاحپور " به یاری فردی آمده بودند، درباره تیراژ افسانه دوران طلایی میگوید: " به وقت خداحافظی آقای نوروزی، وی مجله را با تیراژ 300 هزار به ما تحویل داد. چاپ مجله دو روز طول می کشید و برای چاپ، برش و صحافی خیلیها از بیرون موسسه به ما کمک می کردند و در این دهه با کمی بالا و پایین این تیراژ افسانه ای حفظ شد ."
با این توضیح که داریوش نوروزی در گفت و گو با " اعظم کاوه " که در سالگشت چهل و سومین سال کیهان بچه ها صورت گرفته، در پاسخ به این سئوال که چه خاطره ای از آن دوران، یعنی زمان سردبیری کیهان بچه ها دارید گفته است: "خاطره که زیاد است، اما چیزی که برایم خیلی خوشایند بوده، این بود که تیراژ کیهان بچه ها 45 هزار تا بود و روزی که جمع ما بیرون آمد، تیراژ 320 هزارتایی را تحویل دادیم !"
/من و كیهان بچه ها !
در دوران طلایی كیهان بچه ها دهه 60، من در شرایطی به یاری مجله و سكاندار آن دوستم زنده یاد امیر حسین فردی شتافتم كه كار روزنامه نگاری را در روزنامه شهرمان شیراز " خبر جنوب " دنبال می كردم و كار تولید روزانه كه تا نزدیك غروب و حتی روزهایی تا شب هنگام ادامه داشت، فرصت امور ذوقی و ادبی را از من گرفته بود، اما یك نیروی خارج از توان به یاریم شتافته بود كه با بهره گیری از نعمت خدا دادی آرامش نیمه شبان، علیرغم دوران جنگ تحمیلی در آن دهه به عشق كار برای كودكان و نوجوانان سرزمینم، بی خوابی را بر خود هموار كردم، ضمن این كه صبوری همراه عزیزم و دو فرزندم، طی كردن این مسیر را برایم مهیا كرد .
/راز ساختمان زرد !
اولین داستان كوتاه من در كیهان بچه ها در دوران طلایی به نام " قلك " در شماره 234 در تاریخ 28 فروردین ماه سال 1363 به چاپ رسید. نخستین رمان من نیز كه به صورت دنباله دار در مجله چاپ شد " راز ساختمان زرد " بود، كه چند سال بعد از چاپ در كیهان بچه ها، توسط كتاب های شكوفه، انتشارات امیركبیر به صورت كتاب هم منتشر شد.
از جمله دیگر داستان های كوتاه من كه در این دهه در كیهان بچه ها چاپ شد می توانم به " بهترین هدیه دنیا "، " دریای طوفانی "، " دوچرخه مشهدی عزیز "، " ماشین پرنده " ، " بابا اشتیاق " ، " پوتین های جادویی آقای فرازیان " ، " كورس حاجی شجاعی " و ده ها داستان دیگر كه بعدها تعدادی از آنها كتاب شدند، اشاره كنم .
یكی از ویژگی های این دهه طلایی، چاپ تصاویر روی جلد مجله است، كه به همان شكل قبل از انقلاب ، سوژه تصویرگر، به یكی از داستان های اصلی مجله بر می گشت كه البته چندین سال ادامه داشت.
در این دهه علاوه بر نویسندگان و شاعران، تصویرگران بزرگی به یاری كیهان بچه ها شتافتند، كه از آن جمله باید به " الكس گورگیز" نقاش روس تبار ارمنی ساكن كشورمان اشاره كرد.
چندین داستان من از جمله "ماشین پرنده " یا " دریای طوفانی " كه به آنها اشاره شد، توسط این نقاش بزرگ كه شاگردان فراوانی از جمله "هانیبال الخاص " به جامعه ما تقدیم كرد به یادگار مانده كه نامش را گرامی میدارم .
در دوران طلایی دهه 60 كه به اعتقاد من تا دهه 70 ادامه داشت، عمق مطالب به شعر و تصاویر در برخی شمارهها، این مجله را به ادبیات جهانی نزدیك میكرد و این عقیده را "مصطفی رحمان دوست " نیز دارد. وی گفته است: "هر ادبیاتی كه بومی شود، جهانی میشود " .
در این دهه و دو دهه بعد، از تاثیر و پیگیری امیرحسین فردی، مدیر مسئول 32 ساله كیهان بچه ها نمی توان به آسانی عبور كرد. در واقع او مشوق خیلی از نویسندگان، تصویرگران و شاعرانی بود كه بعدها در میدانگاه هنر و ادبیات كودك و نوجوان برای خود جا پای محكمی باز كردند.
به گفته "علیرضا متولی" واقعیت این است كه ادبیات كودك و نوجوان ما در همه زمینههای اصلی داستان، شعر، ژورنالیسم ادبی و تصویرگری دردوران بعد از انقلاب، از كیهان بچهها و دهه طلایی سال 60 شروع شد و آقای فردی با سعه صدری كه داشت، امكان حضور خیلی از نویسندگان را در این عرصه فراهم كرد .
/مثل خودم، مثل دالی !
اوج همكاری من با كیهان بچه ها در دهه های 60 و 70 بود كه فكر می كنم در یاد نوجوانان آن دهه و پدران و مادران این دوران كه اكنون خود كودكانی دارند، مانده باشد؛ اگرچه روانكاوی این مسئله چیز دیگری میگوید و طبق نظریه روانشناسان، نام نویسنده یك اثر زیاد در ذهن افراد سنین یاد شده نمی ماند و بیشتر با نام های قهرمانان همراهی دارند، مگر داستان های دنباله دار كه چندین ماه هرهفته، نام نویسنده به چاپ می رسد و این تكرار در ذهن ها و چشم ها می ماند.
با یادآوری این كه در دهههای یاد شده، به ویژه دوران طلایی دهه 60 علاوه بر داستان های كوتاه من كه چاپ آنها گاه یك هفته در میان هم اتفاق افتاد، داستان هایی نوشتم که اغلب دو قهرمان ثابت داشتند. این دو نقش آفرین، اگرچه از جنس ما آدمهانبودند، اما تحرك آفرینی به ویژه در آن دوران جزء ذات وجودی اشان بود. اول خود همین " كیهان بچه ها! " و دوم " دوچرخه"! اغلب داستان های چاپ شده من دركیهان بچه ها همچون " قصه مادرم !" ، "یك خبر دست اول !" ، " مجله و پاسبان !" ، " مثل خودم ، مثل دالی !" ، " یك عكس دست جمعی !" و ...اشاره به دوران طلایی دهه 40 است.
دورانی كه زندگی ها به زلالی آب چشمه سارها بود و بازی های سنتی و قدیمی بهترین لحظه های شادی آور برای كودكان و نوجوانان بود. آن زمان ها داشتن یك دوچرخه 26 مدل " هامبر " و " هركوس " آرزوی دست نیافتنی پسرانی بود كه به دوره نوجوانی رسیده بودند، اما جیب های پدر خالی خالی بود. بعضی از این نوجوانان حتی در حسرت خرید همین كیهان بچه های پنج ریالی بودند .
از جمله داستان های دوچرخه ای من، یكی " دوچرخه مشهدی عزیز " است كه در شماره 278 كیهان بچه ها به تاریخ 30 بهمن ماه سال 63 چاپ شد. در واقع من با چاپ داستان هایم در دهه 60 و 70 كه زمان وقوع ماجراهای آنها دهه طلایی دوران نوجوانی ما بود، دو دوران را باهم گره زدم و تكرار در تكراری با رنگ طلا بود، برای نسل های متفاوت با دوران بی بازگشتی كه اكنون برای همیشه در حسرت آنیم.
البته این را من تنها نمی گوییم. بسیاری و از جمله زنده یاد فقید امیرحسین فردی معتقدند كه دیگر كیهان بچه ها، حتی در صورت چاپ و تداوم انتشار آن، در یادها نمی ماند و هرگز دیگر بار خاطره نمی شود. فردی یكی دوسال قبل از خداحافظی، در گفت و گویی در پاسخ به این سئوال كه " آیا كیهان بچه ها هنوز هم آن جایگاه را دارد كه برای نسل امروز خاطره شود؟" گفته است: " نه ! این جایگاه را دیگر نه كیهان بچه ها می تواند داشته باشد و نه هیچ نشریه مكتوب دیگر! الان با گذشته متفاوت است و بچه های ما جور دیگری زندگی می كنند .
امروز کمتر اتفاق می افتد که بچه ها مجله ایی را با علاقه بخوانند. با ورود رسانه های دیداری، بچه های ما وارد عرصه دیگری شدند و همه باید تلاش کنیم که از رسانه های مکتوب فاصله نگیرند؛ چون در آینده به ضرر آنهاست. رسانه مکتوب، بچه را به فکر کردن وادار می کند. اما رسانه تصویری فرصت فکر کردن را به مخاطب نمی دهد؛ یک نوع پاسخگویی به نیارهای هیجانی بچههاست و تفکر غنی و قوی پشت آن وجود ندارد.
/آخرین داستان من !
"مشق " عنوان آخرین داستان من در کیهان بچه ها بود. این داستان کوتاه در دو شماره 2784 و 2785 به تاریخ 20 و 27 تیر ماه سال 91 درست ده ماه قبل از وداع امیرحسین فردی با ما، به چاپ رسید تا آن سال ها نیز بگذرد و به این جا و این سالهابرسیم به این عشق و این رویا که کاش کوچک و کوچک تر می شدیم و یک بار دیگر دوران های طلایی و نوستالژی را تکرار می کردیم...!
لینک کوتاه:
https://www.payamefars.ir/Fa/News/12167/