نقش رسانه در فروپاشی یا انسجام نظام اجتماعی
فرهنگي
بزرگنمايي:
پیام فارس - شیراز- نقش رسانههای دیجیتالی و فضای مجازی در فروپاشی یا انسجام نظام اجتماعی طی یک دهه گذشته و با ظهور سریع شبکههای گوناگون اجتماعی، بیش از پیش به دید میآید.
به گزارش ایرنا، در سال 2010 و همزمان با آغاز جنبش کشورهای عربی موسوم به بهار عربی، میتوان نمونههای جهت دهی به جنبشهای اجتماعی را با نفوذ شبکههایی همچون فیسبوک و توییتر در خاورمیانه مشاهده کرد.
شبکههای اجتماعی در آن زمان، با آنکه در مقایسه با امروز هنوز چندان متنوع و رنگارنگ نبودند و قابلیتهای پیشرفته امروزی را نداشتند، در بسیاری از کشورهای منطقه تغییراتی اساسی را پدید آوردند و از آن روز بود که کارایی شبکههای مجازی هم برای مردم و هم برای دولتها نمایان شد.
امروز و با گذشت قریب به ده سال از این رویداد سیاسی دامنه دار، شبکههای مجازی دچار تحولات بسیاری شدهاند و سرعت انتشار و فراگیری اخبار، بدون توجه به اعتبار آن چنان افزایش یافته است که در هر لحظه میتوان شاهد واکنشهای متفاوت بسیاری در اجتماع بود.
در این میان، موضوع انتقال واقعیت، شناسایی مطالب سره از ناسره، افزایش سواد رسانهای در بروز و ظهور رویدادهای اجتماعی و نیز فروپاشی یا جلوگیری از فروپاشی نظام اجتماعی شایان توجه است.
احسان حمیدی زاده، جامعه شناس درباره انتقال واقعیت بیان میدارد: رسانه به عنوان ابزار انتقال پیام، توانایی انتقال واقعی آن را ندارد؛ به بیان دیگر از آنجا که رسانهها منافع مختلف اقتصادی و سیاسی را دنبال میکنند، قادر به این امر نیستند.
**هنر یک رسانه نشان دادن بی طرفی است
او معتقد است: جذب منابع مالی که لازمه بقای رسانه به معنای سنتی است که بی طرفی آن را دچار خدشه میکند؛ با این تفاسیر هنر یک رسانه این است که بتواند خود را بی طرف نشان دهد.
این مدرس دانشکده خبر با بیان اینکه رسانهها در انتقال اخبار و واقعیات چارهای جز گزینش و اغراق ندارند، عنوان میکند: اینکه رسانه الف خبر درست و رسانه ب خبر نادرست را انتقال میدهد، پیشفرض نادرستی است؛ زیرا از آنجا که رسانه گریزی جز گزینش واقعیت ندارد، اساساً قادر به انتقال آنچه هست، نیست و در این زمینه پدیده شبکههای اجتماعی و رسانههای رسمی از یکدیگر جدا نیستند.
حمیدی زاده با بیان این پیشفرضها تشریح میکند: زمانی رسانه قدرت تغییر در نظام اجتماعی مییابد که بهصورت یک ابزار یا بخشی از جامعه مدنی به شمار رود.
این جامعه شناس به بیان ساده جامعه مدنی را کانال یا مکانیزمی معرفی میکند که واسط مردم و دولت است و مردم از طریق آن به دولت فشار میآورند تا خواستههای خود را عملی کنند.
او با اشاره به اینکه رسانهها همواره به منزله یکی از ارکان اساسی جامعه مدنی شناخته میشدند، از تغییر این وضعیت همزمان با ظهور شبکههای اجتماعی سخن گفت و تأکید کرد که با وجود فضای مجازی پدیده ارتباط جمعی وارد فاز جدیدی شده که در جنبشها و تغییرات اجتماعی نیز مؤثر بوده است.
این پژوهشگر اجتماعی گفت: رسانه مستقلاً برای فروپاشی اجتماعی کاری نمیکند، بلکه یک ابزار است و اگر جامعهای دچار فروپاشی اجتماعی شود، عواملی بسیار مهمتر و مؤثرتر از رسانهها در بروز این اتفاق نقش داشتهاند.
حمیدیزاده ادامه داد: شبکههای اجتماعی اثرات بسیار چشمگیری بر جنبشهای اجتماعی داشتهاند؛ به این معنا که جنبشهای اجتماعی تا پیش از ظهور این نوع وسایل ارتباط جمعی نقش واسطی بین رهبران و توزیع کنندگان جنبش و بدنه جنبش یعنی همان مردم برقرار میکردند؛ اما شبکههای اجتماعی حتی نقش رهبری و توزیع کنندگی را نیز در جنبش اجتماعی از بین بردهاند و خود، این نقشها را ایفا میکنند.
او میافزاید: بدینترتیب شبکههای مجازی به راحتی میتوانند ایدئولوژی و پیامی را ایجاد کنند، آن را بین بدنه توزیع کنند و رفتاری را به وجود آورند که ممکن است به فروپاشی یا تغییر نظام جمعی منجر شود.
این مدرس دانشگاه با بیان اینکه مشکل تشخیص سره از ناسره از زمان ظهور شبکه های اجتماعی همیشه وجود داشته است، خاطرنشان میکند: در گذشته رسانه ابزاری بود که تنها، در اختیار عدهای محدود قرار داشت؛ درمقابل، امروز رسانههای جمعی در اختیار همه قرار گرفته است؛ البته در گذشته هم تمام اخباری که انتقال داده میشد، درست نبوده؛ اما چون رسانهها محدود بودند نگرانی چندانی از این بابت وجود نداشت.
**امروز شیوع پیام باعث تغییرات اجتماعی است
حمیدی زاده با اشاره به اینکه سرعت انتقال پیام و انتشار آن چنان افزایش یافته که مجال یافتن منبع موثق را نمیدهد، میگوید: در حال حاضر شرایط بهگونهای است که حتی شیوع پیام باعث تغییرات اجتماعی میشود بدون اینکه مبنای مشخصی داشته باشد.
این جامعه شناس پیشنهاد میکند که افراد یک جامعه باید بر اخباری که از رسانهها به آنها منتقل میشود، کنترل داشته باشند؛ به بیان دیگر خود را در معرض بمباران اخبار و انفجار اطلاعات قرار ندهند؛ زیرا این دادهها بیهیچ فیلتری وارد ذهن و ضمیر مخاطب میشود و بر آن تأثیر میگذارد.
او ادامه میدهد: درصورتیکه این گزینش صورت نگیرد، مخاطب به بخشی از افکار عمومی بدل میشود که تنشهای بسیاری را تجربه میکند؛ البته لزوماً مسیر جهتدهی افکار عمومی درست نیست و برخی منشأهایی که آن را شکل میدهند، بسیار نامعتبر و مبهم است.
حمیدیزاده یادآور میشود که دولتها، خود از پایههای شکلدهی افکار عمومی هستند، بر همین اساس مهم است که مخاطب منشأ یک خبر را از چند منبع متفاوت بگیرد، با هم مطابقت دهد و بعد، خود تلاش کند آن را با واقعیت انطباق دهد.
وی عنوان میکند: براساس آمار، افکار عمومی حداقل هر دو هفته یک بار در همه جای جهان تغییر میکند و موضوعی که افکار عمومی را به خود جلب میکند در کشورهای مختلف متفاوت است، در کشوری ممکن است قیمت دلار باشد و در کشوری دیگر فعالیت فوق ستارههای سینمایی که در هر دو حالت، نمیتواند و نباید بیش از بازه زمانی یادشده بر یک موضوع متمرکز شود؛ چراکه به احتمال بسیار زیاد ممکن است منجر به ایجاد رفتار جمعی در نظام اجتماعی شود و بنابراین هم افکار عمومی و هم دولت ها ترجیح میدهد که افکار عمومی مدام تغییر کند.
مشاور استاندار فارس در امور رسانه نیز در گفت و گو با ایرنا با بیان اینکه نقش فضای مجازی و شبکههای اجتماعی در دنیای امروز بر کسی پوشیده نیست، بیان میکند: هیچ تحولی در ابعاد مختلف بدون توجه به ظرفیتهای این فضا محققشدنی نیست.
سجاد خسروانیان معتقد است: زمانی به فضای مجازی و شبکههای اجتماعی به عنوان ابزار سرگرمی توجه میشد؛ اما در چند سال اخیر گرایش مردم به این فضا تغییر کرده و به تحقق مطالبات سیاسی و اجتماعی سوق پیدا کرده است.
** نداشتن سواد رسانهای فرصتها را به تهدید بدل میکند
معاون امور استانهای انجمن سواد رسانهای ایران این رخداد را زنگ خطری برای همگان میداند و بیان میکند: افراد جامعه به دلیل نداشتن سواد کافی رسانهای، ممکن است فرصت پیش آمده در شبکههای اجتماعی را به تهدید علیه امنیت ملی تبدیل کنند.
او با اشاره به تحولات یک سال گذشته در حوزه سیاسی و اجتماعی عنوان میکند: این رویدادها از همین فضا ساماندهی و هدایت شده است؛ لذا این موضوع ضرورت هوشمندی مسئولان متولی و برنامه ریزی مناسب برای بهره گیری صحیح اقشار مختلف مردم را از فضای مجازی ثابت می کند.
خسروانیان میگوید: اگر نگاه عمیقی به مبادله پیامها در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی بیندازیم، متوجه میشویم که جامعه ایرانی از فقدان سواد رسانهای رنج میبرد و این بیسوادی زنگ خطری است که باید جدی گرفته شود.
این مدرس دانشگاه، فضای مجازی و رسانههای نوین را به منزله دنیایی از فرصتها توصیف میکند و اظهار میدارد: افراد در تعاملات روزمره با توجه به حریم خصوصیشان، خود به خود قوانینی را رعایت می کنند اما در فضای مجازی تمام این قوانین و شرایط نادیده گرفته میشود و همین موضوع باعث آسیب است.
او غفلت از سواد رسانهای را موجب بروز جرایم می داند و تصریح می کند: این جرمها در طیفی از خودکشی، قتل، طلاق، خیانت و معضلات اخلاقی قرار میگیرد؛ بنابراین با افزایش مهارت سواد رسانهای جامعه، گونهای رژیم مصرف رسانهای را پیش روی افراد قرار میدهیم که متناسب با این رژیم از هر رسانه درست استفاده میکنند و قادر میشوند در مواجهه با پیامهای گوناگون نقادانه برخورد کنند.
خسروانیان افزایش سواد رسانهای را ضرورتی برای دستگاههای متولی عنوان میکند و آموزش به مردم، راهاندازی رشته سواد رسانهای در دانشگاهها و تألیف کتاب تفکر و سواد رسانهای ویژه دانشآموزان را از اقدامات مطلوب در این زمینه بر میشمرد؛ اما معتقد است که تا رسیدن به نقطه مطلوب و نجات جامعه از بحرانهای این حوزه فاصله زیادی باقی است.
** فیلترکردن فضای مجازی دردی را دوا نمیکند
مشاور رسانهای استاندار فارس با انتقاد از فیلترکردن فضای مجازی بیان میکند: امروز باید به این باور برسیم که فیلترکردن فضای مجازی و شبکههای اجتماعی دردی را دوا نمیکند؛ بلکه بر دردها میافزاید، همانگونه که در فیلترینگ تلگرام نیز مشاهده کردیم این اقدام نه تنها مخاطبان این شبکه اجتماعی را کاهش نداد، شهروندان را وادار به استفاده از فیلترشکنهایی کرد که اطلاعاتشان را هدف قرار داده است.
او تأکید میکند: همه پیامهای رسانهای با استفاده از زبان خلاقانهای طراحی شده اند و اگر مردم در فرآیند آموزش سواد رسانهای با این طراحیها آشنایی پیدا کنند، آسیبهای شبکههای اجتماعی و فضای مجازی به حداقل کاهش می یابد.
احسان اکبرپور خبرنگار حوزه اجتماعی نیز معتقد است: اگرچه در نگاه نخست، کمتر کسی در کنشها و رفتارهای خود، ساده انگاری و سطحی نگری را ترجیح میدهد، واقعیت آن است که امروزه با گسترش وسایل ارتباطجمعی، بخش قابلتوجهی از شهروندان، خودآگاه و ناخودآگاه، سادهانگارانه در حال الگوبرداری از نظرات و آرای مفسران شبکههای تلویزیونی، چهرههای سیاسی، هنری و ورزشی و سلبریتیهای فضای حقیقی و مجازی هستند.
او ادامه می دهد: معمولاً کمتر کسی میگوید «میخواهم هر آنچه را میبینیم و میشنوم، نسنجیده بپذیرم و به کار ببندم»، اما باید داوری کرد که آیا امروز که ما از طریق شبکههای اجتماعی هر لحظه در معرض هجوم میلیونها داده هستیم، منفعلانه شبیه یک اسفنج این اطلاعات را جذب میکنیم و همانها را در کنشها و رفتارهای جمعیمان بهکار میبندیم یا دادهها را از صافی گذر میدهیم و سپس دست به انتخاب میزنیم.
این خبرنگار ابراز میکند: حتی در این صورت نیز نمیتوان انگیزهها و تمایلات شخصی و گروهی پنهان و پیدای کارشناسان مورد وثوق را نادیده گرفت.
او برای نمونه به رفتار سلبریتیها در هنگامه رخدادن بلایای طبیعی اشاره میکند که با ارائه شماره حساب کمکهای مردم را به جای سرازیر کردن به نهادهایی همچون هلال احمر به حساب های شخصی آنان روانه میکند که معمولاً بدون پرسش از چگونگی صرف شدن آن مبالغ و بدون مطالبه اجتماعی و همگانی مشخص صورت میگیرد و بر اساس این نمونه و نمونههای مشابه این پرسش را مطرح می کند که چرا عطش جامعه به تماشای لحظات خصوصی سلبریتیها و اقدامات آنان و صحبتهایشان تا ایناندازه است و میگوید: اصغر عبدالهی جامعهشناس معتقد است هر چه عدالت اجتماعی در قلمروهای اجتماعی، قومی، جنسیتی و... بیشتر، و میزان نابرابری در میان آن ها کمتر باشد، حریمهای عمومی وسیعتر و قلمرو حریم خصوصی کمتر است و مهمتر از آن، ولع و حرص و اشتیاق افراد برای سرک کشیدن و افشاکردن حریم خصوصی افراد و بهویژه سلبریتیها کمتر میشود و افراد جامعه به حریم خصوصی همدیگر حرمت میگذارند.
او در ادامه به نظریه «نمایش» اروینگ گافمن جامعهشناس آمریکایی در کتاب «نمود خود در زندگی روزمره» اشاره می کند و بیان می دارد: رفتارهای فردی و گروهی ما انسانها مانند نمایشهای متنوعی است که بر صحنه میبریم.
اکبرپور می افزاید: نظریه گافمن سه مفهوم اساسی دارد: جلوی صحنه، پشت صحنه و خارج از صحنه. جلوی صحنه را همیشه جامعه از پیش تعریف کرده است. در جلوی صحنه افراد باید دقیقاً مطابق با آنچه از پیش آموخته و تمرین کردهاند، اجرا کنند، در این وضعیت «خود» تحتتأثیر انتظارات دیگران است و سعی میکند نقشی را که جامعه از او انتظار دارد بهدرستی ایفا کند؛ با توجه به این تعریف، اگرچه عرصه نمایش زندگی اجتماعی در فضای مجازی با دنیای واقعی تفاوت دارد، ساختار اجرای نمایش همان است و صحنه، ساختار نمایش، جلوی صحنه، پشت صحنه و حتی شیوههای مدیریت تأثیرگذاری، همه همان است که گافمن گفته است.
این گزارش نویس حوزه اجتماعی معتقد است: بیشترین نمود کارکردی نظریه نمایش در فضای مجازی نیز مربوط به سلبریتیها و اینفلوئنسرهاست که نهتنها از فاششدن حریمخصوصی در عرصهی عمومی ابایی ندارند، بلکه خود بیشترین عطش را برای به اشتراکگذاری آن لحظهها دارند و در این راه نیز نقشهایی جدید میپذیرند و اجرا میکنند و مثلاً فلان بازیگر درجهچندم، کمپین ارسال پیامک برای نجات دریاچه و یوزپلنگ درست میکند، در جلوی صحنه نقش کارشناس محیطزیست، فعال اجتماعی، فعال حقوق کودکان و... را اجرا میکند و رفتهرفته بهخاطر این نقشهای برساخته خود، دچار توهم هم میشود.
××شبکههای اجتماعی امروز فاقد تفکر انتقادیاند
اکبرپور میگوید: از این منظر، شبکههای اجتماعی ابزارهایی هستند که سبب اطلاعرسانی بسیار گستردهتر و همچنین گسترش فضای عمومی در جهان شدهاند و بسیاری از محدودیتها و سانسورها را شکستهاند؛ اما امروز شبکههای اجتماعی افزون بر کارکرد بهشدت تبلیغاتی و درآمدزایی بسیار زیاد برای سلبریتیها در پی برساختن سلیقهها، نگرهها و مدلهای یکسان و خالی از تفکر انتقادی در نظام اجتماعی هستند.
با این تفاسیر نباید از یاد برد که رسانهها و افکار عمومی به بهداشت روانی ما به عنوان شهروند اهمیت نمیدهند و هر شخص خود، موظف است بهداشت روانیاش را حفظ کند و بر همین اساس باید بداند در معرض چه خبری قرار میگیرد، چه خبری مربوط به اوست و با زندگیاش ارتباط مستقیم دارد و بعد آنها را به صورت گزینشی دنبال کند و اگر لازم شد آن را با واقعیت انطباق دهد.
همچنین دولتها باید خود را با نیازهای جامعه و نیز سرعت انتشار مطالب و اخبار همسو کنند و با ارائه راهکارهایی که واکنش منفی اجتماعی را برانگیخته نکند، در زمینه افزایش سواد رسانهای مردم بکوشند و نقش شبکههای اجتماعی را بسیار پررنگتر و با اهمیت تر از دیدگاههای سنتی و تاریخ مصرف گذشته بدانند تا بتوانند رفتارهای اجتماعی را در این شبکهها پیش بینی کنند و درصورت لزوم برای آن چارهای بیندیشند.
گزارش از سیده سمیرا متین نژاد
7375 /1876
-
چهارشنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۷ - ۰۸:۵۹:۵۹
-
۱۰۸ بازديد
-
-
پیام فارس
لینک کوتاه:
https://www.payamefars.ir/Fa/News/44841/