پیام فارس
مناسک مردم فارس برای طلب باران در فارس؛
پای ادیبان به قهر آسمان باز شد/نقش خنده در طلب بارش از خداوند
شنبه 9 دی 1396 - 11:54:36 AM
مهر
فارس آنلاین - شیراز- نباریدن باران و قهر آسمان با سرزمین پارس پای ادبا و نویسندگان را به این وادی هم باز کرده است.

 یکی از چهره هایی که در زمینه فرهنگ این بخش از ایران به ویژه جنوب کشور پژوهش ها و کتاب های ارزشمندی نگاشته ابوالقاسم فقیری است که در خصوص مراسم دعای باران درگوشه وکنار فارس به خبرنگار مهر می گوید: هریک از شهرها و روستاهای فارس برای طلب باران و پایان بی بارشی فرهنگ، آداب و رسومی دارند که در نوع خود کمتر شناخته شده است.
مناسک طلب باران در ممسنی؛«الله توبزن بارون/رزق عیال وارون»
نویسنده چندین عنوان کتاب در زمینه فولکلوریک می گوید: در شهرستان ممسنی هنگام بی بارانی بچه های هر روستا دسته 10، 20 نفری تشکیل می دهند وهرکدام دوسنگ به دست می گیرند وبه هم می زنند و می خوانند:«هدرسه آی هدرسه/هدرسه آی هدرسه/الله توبزن بارون/رزق عیال وارون».

نویسنده کتاب سه گانه قصه‌های مردم فارس می افزاید: آنگاه همگی به در خانه های روستا می روند و چیزی درخواست می کنند، صاحب خانه به اندازه تواناییش مقداری هیزم یا گندم یا برنج و یا پول به آنها می دهد، بچه ها هم به عنوان تشکر می گویند: خونه گچی، پر همه چی، اگر صاحب خانه چیزی به آنها نداد، می گویند: خونه گدا، هیچیمون نداد! یا خونه ای که خشکه، خشکه/پرش گی تیله مشکه/خونه ای که تنگه، تنگه/پرش چال پلنگه.
فقیری می گوید: اگر صاحب خانه روی بچه ها آب ریخت، این چنین می خوانند: «آبش دادی نونش بده/آبش دادی نونش بده» و یا: «ترم کردی خشکش کن/ترم کردی خشکش کن»، آنگاه سردسته بچه ها، چیزهای به دست آمده را می فروشد و خرما می خرد؛ در میان یکی از خرماها ریگی پنهان می کند. بچه ها هریک خرمایی برمی دارند. خرمایی که ریگ درآن پنهان است به هرکس برسد، بچه ها او را گرفته می زنند تا اینکه یکی ازبچه ها ضامن می شود و ضمانت می کند، می گوید: «اگر تا سه روز دیگر باران آمد که هیچ وگرنه حاضرم به جای او کتک بخورم»، بعد از سه روز اگر باران آمد که دیگر کتکی درکارنیست وگرنه ضامن را گرفته ومی زنند وباز هم مراسم دنبال می شود.
دعای باران در نی ریز فارس؛«شله شل شل بارون»
او درخصوص دعای باران در نی ریز فارس هم معتقد است: درنی ریز هنگام بی بارانی مراسمی به جای می آورند به نام «شله شل شل بارون»، انجام این مراسم بدین طریق است که سرشب یک نفر از ریش سفیدان محل به بچه ها حالی می کند که وقت شله شله است، بچه ها هم یکدیگر را خبر می کنند؛ عده ای با خود کیسه، بعضی ها زنگ «از همان زنگ هایی که به گردن گوسفند آویزان می کنند» چند نفری هم کاسه به دست سر دکه محل جمع می شوند، سپس درحالی که زنگ ها را به صدا درمی آورند درکوچه ها راه می افتند و به در خانه ها رفته واین طور می خوانند: «شله، شل شل بارون - ای خدا بده بارون- بارون نمی یاد بارون - از دست گنه بارون - گندم به زیر خاکه - از تشنگی هلاکه»، مصرع آخر را دومرتبه می خوانند.

فقیری که در قالب کتابی به سیری در ترانه‌های محلی پرداخته ادامه می دهد: معمولا صاحب خانه چیزی به آنها می دهد که به عنوان تشکرمی گویند: «یی خونه شربت قنده/که خدا درش نبنده» و اگر چیزی به آنها ندادند وگروه مایوس شدند چنین می خوانند: «کتمه وکتمه - انشاء اله خونت بتمه».
او می افزاید: چیزهای جمع آوری شده را می فروشند ومواد اولیه هلیم را می خرند و شب بعد درکنار مسجد محل دیگ هلیم را بارمی گذارند؛عده ای از اهالی پای دیگ می نشینند ودعا می خوانند تا هلیم پخته شود، اکثرا به عنوان تبرک ازاین هلیم می برندومی خورند. اگر هلیم تلخ و بدمزه شد مردم آن را بدشگون واگر خوشمزه شد آن را به فال نیک می گیرند ویقین دارند که به مرادشان که همان باران است می رسند.
دعای باران درقریه چاه انجیر سروستان؛ نمدپوشی و زنگ آویزی
نویسنده کتاب ارزشمند « باورهای سرزمین مادری ام» به باورها و آیین های خواست باران از خداوند در نقطه دیگری از استان فارس اشاره می کند و می افزاید: در «چاه انجیر» سروستان هنگام بی بارانی بچه ها جمع شده و یک نفر را که قادر به خنداندن دیگران باشد را انتخاب می کنند. ابتدا این شخص را نمدپوش می کنند که اگر روی او آب ریخته شود سرما نخورد. ریش وسبیل انبوهی هم برایش تهیه می بینند و دوتخت ملکی(نوعی گیوه) هم دوطرف سرش می بندند؛ بدین ترتیب معلوم است که وی چه ریختی به هم می زند، وی برچوبی بلند سوارمی شود. سرچوب زنگی آویزان است همچنین زنگی هم به گردن او می آویزند. بندی هم به سر چوب بسته که دنباله اش در دست یکی از اهالی است واین کار را به خاطر این انجام می دهند که او نگریزد، زیرا دایم این طرف وآن طرف حرکت می کند و قصد فراردارد. وی را پیرمرد می نامند و به درخانه ها می روند و به در هر خانه ای رسیدند از پیرمرد می پرسند: «ازکجامی آیی؟ - از مازندران- چی چی آوردی؟ - برف و باران - چندتا بچه داری؟- هزارتا- چندتاراآب برده ؟ - دویست تا»؛ و به او می خندند، دراین هنگام به روی اوآب می ریزند و بچه ها درحالی که به بالا می پرند اینطور می خوانند: «کوس، کوس کرونه/امید خدا بارونه/یکمن جوی داشتیم/سر تلی کاشتیم/خدا بده بارون/برای گله دارون».

فقیری ادامه می دهد: صاحب خانه دراین هنگام چیزی به اومی دهد و بدین ترتیب تمام آبادی را می گردند؛ چیزهای به دست آمده را فروخته انجیر می خرند، درمیان یکی از انجیرها ریگی پنهان می کنند وانجیرها را بین بچه ها تقسیم می کنند و چنین می گویند: «ما بچه های چاه انجیر/می خوریم خیلی انجیر/انجیر که نون نمی شه/بارون بیا همیشه/امید خدا می باره/برای مای بیچاره».
نویسنده کتاب «واسونک‌های شیرازی» در ادامه می افزاید: ریگ نصیب هرکس شد، بچه های دیگر شروع می کنند وی را زدن، تا این که یکی ضامن می شود می گوید: «تا سه روز دیگر باران می آید. اگر باران آمد که هیچ اگر نیامد این بار خدمت ضامن برسید و مراسم ادامه می یابد».
این در حالیست که استان فارس در سالهای گذشته شاهد کم بارانی و خشکسالی بی سابقه ای می باشد که در سال جاری هم این پدیده ادامه یافته و مردم، کشاورزان و فرهیختگان را نگران ساخته است.
  قصه‌های مردم فارس در سه مجلد، بازی‌های مردم فارس، آداب و رسوم نوروزی در فارس، سیری در ترانه‌های محلی، باورهای سرزمین مادری ام، عروسی در فارس و واسونک‌های شیرازی آثار او در حوزه فرهنگ فولکلور و کتاب‌های اجاق‌کور، خانه خانهٔ خودمان، با خودم در راه بارونی، ننه پیره زن و عمو نوروز، آهو بچهٔ خواب من، مردی که به حراج رفت و حکایاتی از کوچه ایام هفته داستان‌های منتشر شده ابوالقاسم فقیری هستند.

http://www.Fars-Online.ir/fa/News/11785/پای-ادیبان-به-قهر-آسمان-باز-شد-نقش-خنده-در-طلب-بارش-از-خداوند
بستن   چاپ