پیام فارس
دولت درتله بالابردن توقعات افتاد
دوشنبه 8 شهريور 1395 - 9:40:07 AM
آرمان
در بحبوحه شدت گرفتن هجمه‌ها و حمله‌ها به دولت روحاني و كابينه اش، و در شرايطي كه جناح‌هاي سياسي رقيب با بهره‌گيري يا بدون بهره‌گيري از روش‌هاي اخلاقي، خود را براي ورود به انتخابات سال 96 آماده مي‌كنند، نشستن پاي اظهارات يك روزنامه‌نگار و فعال اصولگرا و البته يك اصولگراي ميانه رو، كمك شايان توجهي در ترسيم نگاه جناح اصولگرا به مسائل مي‌كند و همچنين ياريمان مي‌كند تا از اين چارچوب به مناسبات و روابط سياسي حاكم بر كشور بنگريم و با بهره‌گيري از اين ديدگاه‌ها، نقشه راهي متقن‌تر و البته منطقي‌تري براي آينده تعريف و طراحي كنيم. بايد تاكيد كرد كه در دنياي سياست، گوش سپردن به نداي همه جريان‌ها و تفكرات حتي اگر مخالف باشد، بن مايه موفقيت و كاميابي است. اتفاقي كه در دولت روحاني شاهدش هستيم و آن پروا نداشتن از آرا و ديدگاه‌هاي مخالف است. با اين مقدمه، گفت‌وگوي «آرمان امروز» با امير محبيان استاد دانشگاه و فعال سياسي اصولگرا درباره عملكرد دولت روحاني، چالش‌هاي پيش روي دولت، مواضع انتخاباتي اصولگرايان و... را مي‌خوانيد: با توجه به رويكرد دولت روحاني كه رويكرد ائتلافي نام گرفته است و منجر به استفاده از اصولگرايان در كابينه و دولت شده است، دلايل مخالفت اصولگرايان با اجماع بر سر نامزدي روحاني در انتخابات چيست؟ براي فهم اين موضوع بايد ديد كه در ذهن اصولگرايان درباره دكتر روحاني چه مي‌گذرد؛ از منظر اصولگرايان دكتر روحاني اصلاح‌طلب محسوب نمي‌شود ولي اصولگراي صرف هم تلقي نمي‌گردد؛ ايشان هرچند كه عضو شوراي مركزي جامعه روحانيت مبارز محسوب مي‌شود، اما اصولگرايان ايشان را بيشتر از لحاظ فكري مشابه آيت‌ا... هاشمي تلقي مي‌كنند. البته با غلظت كمتر! بخشي از انتقاداتي كه از سوي اصولگرايان به آقاي هاشمي وارد مي‌شود به آقاي روحاني هم وارد مي‌شود با اين تفاوت كه انتقادات اصولگرايان به كارگزاران به همان اندازه به تيم حزبي آقاي روحاني يعني حزب اعتدال و توسعه وارد نيست. البته شخصا هم آقاي هاشمي و هم آقاي روحاني را سرسلسله پراگماتيست‌هاي اسلامي مي‌دانم. آنها بيش از «جهت» كاركرد و برنامه‌ها به «موفقيت» كاركرد و برنامه‌ها مي‌انديشند و همين امر است كه آنان را به هدف حمله آرمانگرايان تبديل كرده است. البته نمي‌توان منكر شد كه روحيه عملگرايانه باعث پيشرفت و بهبود اوضاع در مديريت هم شده هر چند كه تفاوت نگرش باعث بروز انتقادات جدي هم شده است. با اين نگرش طبيعي است كه اصولگرايان هرچند موضع تند ضد اصلاحاتي را نسبت به روحاني ندارند اما او را هم كانديداي خود به عنوان يك اصولگراي محض ندانند. اينكه بعضي از اصولگرايان به ويژه چهره‌هاي حكومتي نسبت به حمايت از كانديداتوري روحاني ابراز تمايل كرده‌اند مبتني بر منطقي است، نخست آنكه نسبت به رسيدن اصولگرايان به وحدت در شك و ترديد به سر مي‌برند. دوم اينكه قصد ندارند روحاني را به دست خود در ميدان اصلاح‌طلبان قرار دهند. سوم اينكه احتمال پيروزي روحاني در انتخابات را به دليل تجربه دوره‌هاي پيشين رياست‌جمهوري بيشتر مي‌دانند؛ لذا ريسك را در اينجا نامعقول مي‌شمرند. البته در مقابل، اصولگرايان آرمانگرا بر اين باورند كه ناتواني در رسيدن وحدت در ميان اصولگرايان نبايد ما را به پذيرش كانديداي ناهمخوان بكشاند. آن هم كانديدايي كه اصلاح‌طلبان هم روي او سرمايه‌گذاري كرده‌اند؛ ثانيا، اگر سران اصولگرا به همان اندازه كه در برابر آقاي روحاني عقب‌نشيني مي‌كنند در برابر منتقدان داخلي خود عقب‌نشيني كنند، احتمال وحدت اصولگرايان بالا مي‌رود. ثالثا، وقتي مباني فكري اصولگرايان و اصلاح‌طلبان تا اين حد تفاوت يافته است، رسيدن به كانديداي واحد با اصلاح‌طلبان نشان از بروز اشكال جدي در سيستم اصولگرايي است. در هر حال اين دو ديدگاه وجود دارد و هر كدام هم منطق خود را دارند، بايد ديد نهايتا كدام منطق در عمل پيش خواهد رفت. يكي از انتقاداتي كه به روحاني وارد مي‌شود اين است كه روحاني در مقايسه با اصلاح‌طلبان ميل و اقبال بيشتري به اصولگرايان نشان داده است. به عنوان يك فعال اصولگرا اين گزاره را تاييد مي‌كنيد؟ روحاني يك عملگراي باهوش است؛ او مي‌داند كه ظرفيت‌هاي اجتماعي اصلاح‌طلبان او را در موقعيت خوبي قرار داد. اما در همان حال مي‌داند كه اين ظرفيت به آن دليل در اختيار او قرار گرفت كه اصلاح‌طلبان مسير ورود گشاده‌اي براي رسيدن به ميدان سياست ندارند؛ پس ظرفيت روحاني در عرصه سياست تا حدود زيادي مرهون بي‌ظرفيتي اصلاح‌طلبان در اعتماد‌سازي با نظام در اين مسير است؛ روشن‌تر بگويم قدرت روحاني از ضعف حاكميتي اصلاح‌طلبان است و مقبوليت او از عدم اعتماد نظام به اصلاح‌طلبان. پس هر چه فشار به اصلاح‌طلبان بيشتر شود، آنها اجبارا بيشتر به روحاني پناه مي‌آورند؛ لذا اتصال اصلاح‌طلبان به روحاني از سر ناچاري است. اما اصولگرايان بازيگران مجاز و قدرتمند صحنه سياست هستند كه روحاني مي تواند از ناتواني آنها در رسيدن به وحدت بهره ببرد. از اين‌رو ضعف تشكيلاتي اصولگرايان و فقدان اعتماد نظام به اصلاح‌طلبان پايه‌هاي قدرت و حضور روحاني را تشكيل مي‌دهد. بنابراين اگر شما به جاي روحاني باشيد و بخواهيد موقعيت با ثباتي داشته باشيد، بايد چه كنيد؟ روشن است؛ بر بي‌اعتمادي نظام از اصلاح‌طلبان بيفزاييد و ناتواني تشكيلاتي اصولگرايان در رسيدن به وحدت را تشديد كنيد. البته نمي‌گويم كه آقاي روحاني چنين مي‌كند؛ ايشان عالم روحاني است و ملاك‌هاي اخلاقي را طبعا در نظر مي‌گيرد اما تحليل خشك و منطقي بازي چنين است كه بيان شد؛ در اين منطق نزديكي روحاني به اصولگرايان جاذبه‌اي ايجاد مي‌كند كه از وحدت آنها جلوگيري مي‌كند. از طرف ديگر، روحاني مي‌داند كه اصلاح‌طلبان به او به عنوان پل مي‌نگرند و نه هدف؛ پس چرا او رابطه با اصولگرايان را قطع كند كه در آن صورت چاره‌اي جز خدمت به اصلاح‌طلبان نداشته باشد؟ لذا در بازي طراحي شده، اصولگرايان و به ويژه احمدي‌نژاد را براي هراساندن اصلاح‌طلبان لازم دارد؛ چنانچه اصلاح‌طلبان را براي تعديل مواضع اصولگرايان نياز دارد. از زاويه ديد يك اصولگراي ميانه‌رو كه قائل به نقد سازنده هم هست، عملكرد دولت روحاني را در طول سه سال گذشته و در ابعاد مختلف چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟ دولت آقاي روحاني با شرايط خوبي كار خود را آغاز كرد؛ مهم‌ترين ظرفيت او آن بود كه سطح انتظار مردم، اصولگرايان و اصلاح‌طلبان در پي عملكرد دولت پيشين شديدا پايين آمده بود و گذار از تنگناهاي پديدآمده از منظر هر گروه درخواست آنها بود، دولت به دليل شعار اعتدالي خود مبني بر اينكه قصد دارد از ظرفيت دو جناح استفاده كند، قادر بود از توانمندان مديريتي هر دو جناح بهره گيرد؛ اما از همان ابتدا تبديل به نوعي شركت سهامي شد. اين هم اشكالي نداشت به شرطي كه قوي‌ترين نيروها را به كابينه وارد مي‌كرد. نمي‌خواهم بگويم وزيران فعلي ضعيف هستند اما قادر نبودند عملكرد جهشي داشته باشند. روحاني وزرايي لازم داشت كه هر كدام در حوزه فعاليت خود چند پروژه كليدي و تاثيرگذار را به عنوان پروژه اصلي به نتيجه رسانند. خود دولت هم اگر همزمان برجام را با بهبود وضعيت معيشت پيش مي‌برد تا مردم به صورت ملموس بهبود در زندگي را ببينند وضعيتش خيلي بهتر بود. اما دولت در تله افتاد يا بهتر بگويم خودش را در تله انداخت. يكي از تله‌هايي كه دولت بايد از آن پرهيز مي‌كرد «تله حاشيه‌سازي» بود؛ اين دولت خودش را در تله انداخت و به جاي آنكه حاشيه‌ها را در حاشيه كارهايش قرار دهد در«متن» قرار داد؛ نمونه آخرش بحث كنسرت‌ها بود. تله دومي كه دولت در آن نبايد مي‌افتاد، تله «بالا بردن توقعات» بود. دولت بايد توقعات را مديريت مي‌كرد تا دستاوردهايش ديده شود. مثلا در موضوع برجام، دولت بايد هميشه دستاوردها را با «بدترين شرايط محتمل» مقايسه مي‌كرد تا برجستگي و توجيه عملياتي يابد؛ نه آنكه بر توقعات بيفزايد تا آنجا كه حل همه مشكلات روزمره را هم گلاويز پروژه برجام كند و انتظارات را بالا ببرد! طبعا رقباي روحاني بايد چنين مي‌كردند تا ارزش كار او را پايين بياورند اما دولت خودش را در اين تله انداخت. سومين تله‌اي كه دولت حتما بايد از آن مي‌گريخت، تله «تقابل گفتماني» بود. تله ديگري كه دولت بايد از آن پرهيز مي‌كرد، تله «فرعي كردن امور اصلي و اصلي كردن امور فرعي» يا «معكوس‌سازي اولويت ها» بود. بعضي دولت‌ها آن‌چنان به مسائل استراتژيك مي‌پردازند كه از زندگي روزمره مردم غافل مي‌شوند، و بعضي چنان به مسائل روزمره مي‌پردازند كه از برنامه‌ريزي استراتژيك دور مي‌افتند، دولت خردمند بايد با يك كرشمه دو كار كند، مثلا درحالي كه مردم در مسائل روزانه گرفتارند، اصرار بر خريد 100 فروند بوئينگ از آمريكا يا ايرباس و امثالهم و ادعاي تخصيص حدود بيست ميليادر دلار براي اين مساله؛ براي مردمي كه با يك ماشين حساب ساده آن را معادل 70 هزار ميليارد تومان ديده و تصور مي‌شود دولت قصد پرداخت يك جاي آن را دارد. در حالي كه بسته شدن كارخانه‌ها و بيكاري كارگرها را مي‌بينند و از بي‌خيالي و شكم‌سيري دولتي‌ها حکايت مي‌کنند. البته من مي‌دانم كه دولت چگونه و چرا در پي رفع اين نياز است؛ اما دولت بايد مسائل را از دريچه نگاه مردم عادي كه درگير ارقام كوچك هستند هم ببيند. مردم فكر مي‌كنند كه چرا وقتي پول جهيزيه دخترانشان را ندارند، از بيكاري فرزندانشان رنج مي‌برند؛ دولت دغدغه اش مي‌شود حل معضل پرواز يكسره به نيويورك و بعد هم ناز كردن آمريكايي‌ها را مي‌بينند با خودشان مي‌گويند: اين دولت ما مستضعف‌هاست يا دولت رفاه طلبان وسرمايه داران! نمي‌توانيد به مردم بگوييد چرا اين‌طور فكر مي‌كنند بايد طوري رفتار كنيد كه اين شبهه به وجود نيايد. در طول سه سال گذشته از عمر دولت، نقاط ضعف و قوت دولت روحاني و كابينه‌اش را در چه مي‌بينيد؟ به طور خلاصه قوتش آن است كه اقتضائات جهان را مي‌شناسد، ولي ضعفش آن است كه مبتني بر نگرش تطبيق با نظم بين‌المللي است و نه تغيير. نقطه قوت ديگرش آن است كه مديران با نگاه جهاني و گلوبال را در سطح وزرا به كار گرفته و ضعفش آن است كه آنها خيلي بالا رفته‌اند. ممكن است در آن ارتفاع مردم را ريز ببينند البته منصف باشيم و اين را به همه تسري نمي‌دهم. وزراي خوشفكر و فعال و منشأ اثر هم در اين كابينه كم نيستند. يكي از مهم‌ترين انتقادات به دولت روحاني، ضعف تيم رسانه‌اي او آن هم در شرايطي است كه كثرت رسانه‌هاي در اختيار مخالفانش، فضا را تيره كرده و باعث ديده نشدن دستاوردهاي دولت شده، چه راهكاري براي تقويت تيم رسانه‌اي دولت پيشنهاد مي‌كنيد؟ مشكل دولت نداشتن رسانه نيست؛ چون حلقه رسانه‌اي گسترده‌اي دارد؛ مشكل دولت حتي تيم رسانه‌اي ناآگاه نيست چون آنها را مي‌شناسيم و عمدتا نيروهاي مطلعي هستند. مشكل دولت آن است كه ذهنش از ذهن توده‌ها دور است و خودش را در حلقه تنگ بوروكراتيسم گرفتار كرده است. بسياري از روزنامه‌نگاران كه قبلا به راحتي رئيس‌جمهور سابق را ملاقات مي‌كردند، مي‌گويند كه صحبت با رئيس‌جمهور جزو محالات شده است. از نشست‌هاي صوري و فرماليته كه بگذريم، واقعيت آن است كه رئيس‌جمهور نبايد در پرده غيب باشد. مردم به او راي داده‌اند تا از طريق رسانه‌ها بدانند كه چه مي‌كند؟ برخورد تشريفاتي با مردم حتي اگر رئيس‌جمهور محترم چنين قصدي نداشته باشد، به نوعي تحقير مردم و رسانه‌ها تلقي مي‌شود. در غرب كه دوستان بسيار الگو از آن مي‌گيرند روساي جمهور تلاش مي‌كنند خود را مردمي نشان دهند. در اينجا روساي جمهور مي‌كوشند خود را فرامردمي نشان دهند و از دور دستي براي مردم تكان دهند! اگر دولت صادق است (كه دليلي ندارد خلاف آن مدعي شود) بايد صداقت و صراحت را در مواجهه با مردم نشان دهد، اشتباه نكنيد اين پوپوليسم نيست، پوپوليسم فريب مردم است، نمايشي است، استفاده ابزاري از مردم است. ببينيد امام لزوما بين مردم نبود اما مردم او را بيانگر نظرات خود مي‌دانستند. امام پوپوليست نبود، مردمي بود. دولت مردمي باشد همه حرف هايش اثر مي‌كند. مردم خودشان رسانه او مي‌شوند. نبايد با رفتار، مردم را تحقير كرد. ما به دور از شعار، مردم محترمي داريم، بسيار اهل رعايت هستند، اگر نبودند بايد بلاهاي بسياري بر سر بعضي از دولتمردان مدعي غير عامل مي‌آوردند. از حياي مردم و ادب و حرمت آنها سوءاستفاده نشود و قلبا با آنها نزديك شوند و درد آنها را درد خود بدانند و شادي آنها را شادي خودشان و اين‌چنين همه مشكلاتشان حل مي‌شود. در شرايط فعلي، برآورد شما از نامزدهاي اصولگرايان در انتخابات چيست و چه كساني در جناح اصولگرايان حائز شرايط كانديداتوري در انتخابات 96 هستند؟ هنوز كانديدايي معلوم نيست، اگر هم معلوم باشد با اين فضاي تخريبي كه به وجود آمده كسي تا هنگام انتخابات قطعي اعلام نمي‌كند. مثلا ببينيد بعضي ظن بردند كه شايد قاليباف كانديدا باشد، چه حملاتي را براي تخريب او سامان دادند. من مخالف نقد نيستم ولي موج فعلي موج تخريب است، نشريات حزب كارگزاران هم متولي اين امر شده‌اند، اگر خلاف اين معتقدند نگاهي به نشريات منتسب به خود بيندازند. در هر حال شرط لازم كانديدا معرفي كردن در بين اصولگرايان آن است كه به نوعي هم آوايي و هم نظري در حوزه تئوري و عمل برسند. من فعلا مسير را كمي دشوار مي‌بينم اما اين معضل حل شدني است؛ سخت هم نيست. با توجه به نقدي كه به اصولگرايان وارد شد مبني بر عدم وحدت نظر در انتخابات سال 92 و كثرت نامزدها كه امكان اجماع بر سر يك يا دو نامزد را كاهش داد، آيا شاهد اصلاح اين رويه و نگاه در انتخابات سال 96 با بهره‌گيري از تجربه دوره قبل خواهيم بود؟ هنوز موانع بر سر جاي خود هست اما ديوارهاي بي‌اعتمادي كوتاه‌تر شده است. من افق را تاريك نمي‌بينم. اصولگرايان براي رفع اختلاف‌هاي خود به جاي حركت به سوي هم بيشتر بايد به سوي حق و به سوي خواسته‌هاي واقعي مردم حركت كنند. بر اساس برآوردهاي شما از فضاي سياسي كشور، مي‌توانيد نام دو يا سه نامزدي كه اقبال بيشتري دارند تا در ليست اصولگرايان قرار بگيرند را ذكر كنيد؟ (البته بر اساس ديدگاه شخصي) هنوز زمان براي معرفي كانديداها زود است. شرايط مهيا نيست. اين مرغ هنوز بال درنياورده است.«مرغ پر نارسته چون پران شود/لقمه هر گربه دران شود» احتمال ورود و تاييد صلاحيت احمدي‌نژاد در انتخابات بهار 96 را چقدر ارزيابي مي‌كنيد؟ احتمال ورود هميشه هست. به عنوان يك شهروند هم كسي نمي‌تواند اين حق را براي ثبت نام از او بگيرد، اما تاييد صلاحيت وظيفه شوراي نگهبان است و كسي از احتمالات شوراي نگهبان خبر ندارد، اگر كسي بگويد از تصميم شوراي نگهبان از هم‌اكنون خبر دارد، عملا عدالت اين نهاد را زير سوال برده است. اما گمانه زني اشكال ندارد. گمانه‌هاي عقلي اين است: يا احمدي‌نژاد كانديدا مي‌شود يا نمي‌شود، اگر نشد يا براي 1400 مهيا مي‌شود يا نقش ديگري براي خود تعريف كرده است، اما اگر كانديدا شد يا شوراي نگهبان او را تاييد مي‌كند يا خير، اگر تاييد كرد با توجه به شرايط خاص و نوع تعاملات اجتماعي و سياسي او حتما رقيبي جدي براي روحاني است اما اگر رد صلاحيت شد، يا اعتراض مي‌كند يا خير، اگر اعتراض كرد و تاييد شد كه كانديداست ولي اگر رد شد، يا هوادارانش اعتراض مي‌كنند كه اساسا حذف مي‌شوند يا رد صلاحيت را مي‌پذيرد، در اين صورت افق 1400 هم كمرنگ مي‌شود، پس ريسك كانديداتوري فعلي در صورت عدم دريافت چراغ سبز لازم بالاست. آيا اقدامات اخير رئيس دولت قبل در سفرها و سخنراني‌هاي ايشان شائبه انتخاباتي بودن ندارد؟ بحث شائبه نيست، رفتار در عرف عادي انتخاباتي است اما تا اعلام كانديداتوري نكرده است از لحاظ قانوني شك دارم که بتوان ايرادي جدي گرفت. البته حقوقدانان بايد نظر دهند. با توجه به عملكرد ضعيف دولت احمدي‌نژاد در عرصه‌هاي مختلف و همچنين سوءاستفاده‌هاي برخي نزديكان ايشان، آيا اصولگرايان بار ديگر به او اعتماد مي‌كنند؟ در سوال شما پيش فرض‌ها و قضاوت‌هايي است كه سوال را جهت‌دار مي‌كند اما جلب اعتماد اصولگرايان فرايندي با شرايط گوناگون است كه فعلا فكر مي‌كنم تحقق آن دشوار باشد. البته شك دارم كه احمدي‌نژاد در پي اصولگرايان براي جلب اعتماد بيفتد.

http://www.Fars-Online.ir/fa/News/3885/دولت-درتله-بالابردن-توقعات-افتاد
بستن   چاپ