پیام فارس
آتش خورشيد در نگاه شماست / به مناسبت هفته دفاع مقدس
پنجشنبه 1 مهر 1395 - 11:19:17 AM
ايرنا
فارس انلاين- خاطره قلبهايي که با شهادت قراري داشتند،دلهايي که آکنده از شور مهدوي بودند و مشحون جذبه هاي معنوي. جهان با همه شکوهش پيش چشمهايي که جز خدا نمي ديد چه بي مقدار مي نمود، شب بود و خلوت همرزمان ، بهشت در يک قدمي سنگرها خيمه زده بود ، شوق پرواز دلها را بي قرار مي کرد ، باران شهادت که مي باريد ، عطر سرخ معراج ، افسون رهيدن در دل خاکريزها مي تراويد.
غروبها که سکوت نيزارها بر خلوت اروند سايه مي افکند ، فضا پر از هياهوي آواي مرغان عاشق مي شد ، باد مي وزيد و کاغذهاي کوچک وصيت نامه ها را به دست فرداييان مي سپرد ، ياد روزهاي جنگ ، فصل هاي پر از بهار اميد ، لاله هايي که يادگار مرداني آسماني بودند ، سروهاي قامت به خون آراسته ، و هامون دفتر ستبر خاطرات همسنگران شهيد شد .
چه زود گذشت روزهايي که توحيد مشتهايمان را گره کرد ، قدمهايمان را محکم وگامهايمان را استوار ساخت، فريادهايمان را تکبير و تکبيرهايمان را بر بام بلند آزادي نشاند، آن روزها چقدر با خدا بوديم و خدا همه جا با ما بود، آنقدر که در قلب، عمل و زبانمان جاري مي شد.
بخاطر هم ايثار مي کرديم و پاي دفاع از وطن چه آسان جان مي باختيم ، ياد شبهاي عمليات ، زمزمه هاي دعاي کميل ، چشمهايي که بي تاب ديدار مهدي(ع) بود ، پشت خاکريزها پيشاني بندهايمان را با عشق مي بستيم ، شهادت تنها آرزوي مان بود، کشفهايمان خاکي اما انديشه هايمان پاک و روشن چون زلال اروند رود ، دستهايمان خالي اما لبريز مهر و محبت. قلمهايمان وصيت نامه مي نوشت و اگر افتخار شهادت نداشتيم خاطره همرزمان شهيد را مي نگاشتيم ، دادگاه هاي صالحه وجدانمان بود و قرآن فصل الخطاب همه ما ، خداترس بوديم و دشمن نترس ، در مکتبي بزرگ شده بوديم که اول استادش پيامبر(ص) بود و مکتب دارش علي(ع) مظهر تمام و کمال عدل ، و بزرگ آموزگارش ،سردار آزادگي ، جوهر ناب شهادت.
مايسطرون هزاران قلم را چکامه هايي مي کرد تا بعض در گلو مانده مادران داغ جوان ديده را قصيده کند ، و اشک لرزان نوعروسان بخت پژمرده را مثنوي ، دانشگاهمان جبهه بود و کلاس درسمان سنگر ، جام وجودمان لبريز شراب قربت حق بود و سبوي انديشه مان پر از صفاي صهباي معرفت ، بزرگتر از آن بوديم که جغرافياي زادگاهمان ما را به حصار خويش کشد و قاموس تاريخ تولدمان به دام ماندن.
آن روزها همه برادرها واقعا برادر بودند ، وحدت کلمه اي که داشتيم مشت محکمي بود بر دهان دشمن ، صفاي وجودمان بيشتر از آن بود که زنجيرهاي تعلق را به پاي خويش بنديم ، و شجاعتمان بيش از آن که تسليم تحريمها شويم و مقهور تحديدها ، با خداي خويش قراري داشتيم و بر سر پيمان الست هر عهدي را کز آن مي شکستيم.
صخره هاي معراج صعب العبور بود آنانکه نظر به وجه الله داشتند و مشکات دل به نور ايمان روشن ، پر کشيدند و ما که مرغ جانمان در عاريت دون خاک گرفتار مبهوت آن همه پرواز ، شبهاي عمليات پر از ولوله هاي عاشقي بود ، مي دانستيم سپيدي فردا پر از جاي خالي عقابهايي است که تا بيکران دوست پرواز کرده اند و از آن همه شکوه پروازشان چند خط وصيت نا تمام که مي بايست دست دشمن را از آن کوتاه مي کرديم و در قاب تاريخ براي فرداها ماندگار.
دو مضراب سنتور چوبي کم بها و يک جعبه ذوزنقه اي با 72 سيم کافي بود تا خنياگري عشق را نغمه سر کنيم ، قطعه اي به ياد عقاب تيز پرواز و فرمانده اسکادران هوايي ايران بسازيم تا ترنم آن جاي خالي عباس دوران و ديگر هم پروازان تيز پرواز را تا ابديت تاريخ زنده نگاه دارد ، جنگ که تمام شد ،غبارها که فرو نشست ، شوق بازگشت وجودمان را تسخير کرد.
برخي آنقدر شتابان بازگشتند که گويي پشت خاکريزها همه چيز را باقي گذاشتند و آمدند ، چکمه هاي خاکي جبهه را از پا درآوردند و سربندها را به ديوار آويختند و پلاکها را به ميخ ، از جبهه چند عکس يادگاري آورده بوديم تا يادمان بماند چه قراري با شهيدان بسته ايم.
قرار بود با جنگ وداع کنيم و به سازندگي بينديشيم اما اميد است که يکباره با همه چيز وداع نکنيم حتي با آرمانهايمان ، اميد است که آنقدر با عجله نيامده باشيم که فراموش کرده باشيم خودخواهي ها ، خودسري ها را هم در آن جا دفن کنيم، يادمان نرفته باشد غرور و نخوتهايمان را زير چکمه هايمان له کنيم ، اميد که تاج خودشيفتگي بر سر نگذاريم تا درد آرپيجي هايي که بر شانه دوستان رزمنده سنگيني مي کرد از خاطرمان برود .
اميد که از شعور به شعار خلاصه نشويم ، شيران زخمي و کبوتران شکسته بال جبهه را در بيمارستانها رها نکنيم و سرگرم روزمرگي ها نشويم ، باور بداريم اگر مراقب نباشيم روز مرگي ها به روز مردگي تبديل مي شود.
اي کاش لختي بازگرديم ، کوله بارمان را بگشائيم ، دفترهايمان را ورق زنيم ، تا دوباره به خاطر آوريم تکليف هاي نانوشته ، درسهاي فراموش شده ، صفاي در جبهه جا مانده ، پيمانهاي از خاطر رفته ، پرچمهايي که بر زمين جا گذاشتيم و قله هاي غروري که بايد با همبستگي فتح کنيم ، سرزميني که بايد با عشق آباد کنيم ، و ديني که بايد با جان پاسش بداريم ،

http://www.Fars-Online.ir/fa/News/3976/آتش-خورشيد-در-نگاه-شماست---به-مناسبت-هفته-دفاع-مقدس
بستن   چاپ