پیام فارس
ژن درمانی
یکشنبه 2 دی 1397 - 8:48:12 AM
عصرمردم
پیام فارس - روزنامه عصرمردم چاپ شیراز یکشنبه در شماره 6521 یادداشتی با عنوان "ژن درمانی" منتشر کرده است.
در این یادداشت به قلم اسماعیل عسلی سردبیر این روزنامه آمده است: گاهی برخی اظهار نظرها پیرامون مسایل اجتماعی و سیاسی با وجود نفرت‌انگیز بودن و مواجه گردیدن آن با واکنش تند افکار عمومی، زنگ قوت گرفتن گفتمانی زیرزمینی را به گفتمانی فراگیر به صدا ‌درمی‌آورد.
کمتر کسی است که اظهار نظر فرزند یکی از کارگزاران متنفذ و مجلس‌نشین پیرامون ژن برتر را فراموش کرده باشد. چرا که آثار روانی مخرب این اظهار نظر فراتر از حد تصور مطرح کننده‌ی آن بود. اما یکی از تبعات مثبت آن این بود که ثابت کرد علی‌رغم تکذیب‌ها سال‌هاست چنین تصور نکوهیده‌ای در ذهن برخی از آقازاده‌ها شکل گرفته است. طبیعتاً وقتی یک آقازاده به درجه‌ای از خود برتر بینی و اعتماد به نفس کاذب می‌رسد که از برتری ژن خود و همگنانش نسبت به آحاد مردم سخن می‌گوید نشانه این است که چنین احساسی در میان آقازاده‌ها به درجه‌ای از شیوع و فراگیری رسیده که بر زبان آوردن آن علی‌رغم مغایرتی که با آموزه‌های دینی، اخلاقی و معیارهای انسانی دارد، امری عادی تلقی می‌شود.
هر چند رسوبات چنین باوری و رد پای چنین توهماتی را می‌توان در اسطوره‌سازی‌های مذهبی که بین افراد بی‌اطلاع از جوهره دین رایج است نیز دنبال کرد اما از آنجایی که رفتارها و چشمداشت‌های مبتنی بر چنین باوری بنیان مردم‌سالاری را از ریشه می‌سوزاند مقابله‌ی با آن رسالتی است که بر دوش آرمانگرایان، متعلق به هر گروه فکری که باشند، سنگینی می‌کند.
نمی‌توان انکار کرد ما در جامعه‌ای زندگی می‌کنیم که به دلیل پایین بودن ظرفیت‌های فرهنگی‌اش، دلبستگی‌های خانوادگی و قومی و طایفه‌ای و جغرافیایی در آن به اندازه‌ای قوی است که برخی برای پیشی گرفتن از رقبای خود در جریان انتخابات به جای مایه گذاشتن از وجهه و سواد و توانایی‌های فردی از آن بهره می‌جویند و روی این گونه جانبداری‌ها که مغایرت آشکار آن با منافع ملی به اثبات رسیده است، حساب باز می‌کنند! گاه با تغییر یک مسئول استانی یا شهرستانی و یا حتی کشوری که متعلق به قومی خاص با زبانی و گویشی قابل تشخیص است، شاهد ورود گسترده‌ وابستگان و همشهریان و همزبان‌های وی به پست‌های مدیریتی در لایه‌های گوناگون هستیم تا آنجا که چنین تغییراتی حتی به تغییر نامه‌رسان‌ها و کارمندان جزء هم تسری پیدا می‌کند به طوری که وقتی وارد اداره‌ای می‌شوی می‌توانی از لهجه و گویش کارکنان آن به تعلقات جغرافیایی مدیر و رئیس آنها پی ببری!
چنین رویکردی در مدیرانی که خاستگاهی روستایی و شهرستانی دارند برجستگی بیشتری دارد. شاید به زعم چنین مدیرانی کار کردن با همشهری‌ها به دلیل نگاه جانبدارانه و تعصبات قومی و قبیله‌ای که به مدیر بالادستی به عنوان هم ولایتی خود دارند به روانی و سرعت گرفتن کارها کمک کند اما همین امر به تدریج به شکل‌گیری مناسبات مبتنی بر رانت می‌انجامد که کمترین دستاورد آن انحصارطلبی، تخلفات قابل لاپوشانی و تغییرات اتوبوسی است و تبعات برکناری مدیر نیز منجر به واکنش‌های غیرمنتظره‌ای می‌شود که بعضاً در قالب سرکشی‌های مدنی خود را نشان می‌دهد.
اگرچه هم ساکنان کلانشهرها و هم شهرستانی‌ها و روستائیان در به ثمر نشستن انقلاب و انتقال قدرت ایفای نقش کرده‌اند اما به دلیل بالا بودن درجه‌ انقیاد و فرمان‌پذیری روستائیان و بعضاً شهرستانی‌ها، نمودار سهم آنها در مدیریت امور از سال 57 تاکنون نسبت به ساکنان کلانشهرها سیر صعودی و چربش قابل ملاحظه‌ای داشته و دارد لذا طبیعی است که رویکردهای قومی و جانبداری‌های قبیله‌ای و طایفه‌ای و خانوادگی که اصالتاً خاستگاهی ضد شایسته‌سالاری دارد در چنین طیف‌هایی برجستگی داشته باشد.
خصلتی که با مناسبات رایج در کانون‌های مذهبی نظیر هیأت‌ها نیز قرابت و مشابهت دارد. در عین حال یک نکته را نباید فراموش کرد و آن این که اهل علم و خواص جامعه و تحصیل کرده‌های برآمده از طبقات متوسط شهری اغلب رفتاری دوراندیشانه و درآمیخته با منطق از خود بروز می‌دهند و فرهنگ آنها هاضمه بالایی برای بلعیدن خرده فرهنگ‌ها و تأثیرگذاری بر آنها دارد، اما فرزندان کسانی که خاستگاهی فروتر داشته‌اند ولی از قضای روزگار به جایی رسیده‌اند، پس از برخورداری از رفاه و امکانات تحصیلی و تعامل با خواص، رفتاری شبیه به رفتار طبقات اشراف تازه به دوران رسیده از خود نشان می‌دهند و در صدد وسعت بخشیدن به دنیای کوچک خود برمی‌آیند و به تدریج از پدر و مادر خود نیز فاصله می‌گیرند تا جایی که کار آنها گاه به رودررویی‌های بدفرجام می‌کشد.
این افراد دو دسته هستند دسته‌ای که سعی در تغییر شاخصه‌های کمی زندگی دارند و به سمت ثروت‌اندوزی و لذت بردن از زندگی قدم برمی‌دارند و دسته‌ای دیگر به دنبال کیفی کردن زندگی و ایفای نقش برای ارتقای فرهنگ جامعه هستند.
آنهایی که دم از ژن غالب می‌زنند به چیزی جز پول و شکم و شهوت و قدرت نمی‌اندیشند و دغدغه مردم ندارند و آنهایی که به دنبال ارتقای شاخص‌های زندگی و بهبود مناسبات اجتماعی و آزادی به معنای رهایی از موانع بازدارنده‌ از توسعه هستند روزگار خود را با دغدغه‌های فرهنگی سپری می‌کنند.
نمی‌توان انکار کرد که نسل سوم و چهارم رویکرد بیشتری به شنیده شدن دارند تا شنیدن زیرا از شنیدن طرفی نبسته‌اند. این واقعیت نشان‌دهنده شکاف بین نسلی است زیرا به نظر می‌رسد که اغلب نسل اولی‌ها یا دیگر حرفی برای گفتن ندارند یا باید با تغییر زاویه‌ نگاه خود به موضوعات گوناگون درصدد تغییر اولویت‌ها برآیند.
برخی از نسل اولی‌ها به غلط تصور می‌کنند که همنوایی شعاری و ظاهری با نسل چهارمی‌ها می‌تواند به ترمیم چهره‌ی مخدوش شده‌ی آنها بیانجامد در حالی که نسل چهارم نسلی مطالبه‌گر و به دنبال نگاه‌های روزآمدی است که بازخورد عینی داشته باشد. آیا تاکنون از خود پرسیده‌ایم که چه عواملی سبب نوستالژیک شدن 50 سال پیش برای جوانان و نسل چهارمی‌ها شده است. چه کسانی جز بازنشسته‌های محروم می‌توانند چنین تصویری از گذشته ارایه دهند. همان کسانی که بچه‌هایشان فلاکت‌زده هستند نه آقازاده!
شاید اگر آن آقازاده‌ متوهمی که ژن خود را برتر می‌داند، 35 سال پیش از برتری ژن خود سخن می‌گفت مردمی که در آن روزها همه چیز را در آسمان جستجو می‌کردند آمادگی بیشتری برای پذیرش سخنانش داشتند اما اکنون که ذهن اغلب مردم به دلیل عملکردهای شگفت‌انگیز کارگزاران، به اقتصاد به عنوان زیر بنا سوق داده شده، چنین حرف‌هایی به زعم آنها نه از آن آقازاده بلکه از هیچ کس پذیرفته نیست. تجربه‌ی دخالت آقازاده‌های بی‌خاصیت در بسیاری از ماجراهای سیاسی و اقتصادی ظرف عمدتاً دو دهه‌ گذشته ثابت کرده است که ژن درمانی راه دستیابی به اقتصاد مقاومتی نیست.
منبع: روزنامه عصرمردم
9910/ 2027

http://www.Fars-Online.ir/fa/News/70434/ژن-درمانی
بستن   چاپ