پیام فارس
می خنداند اما نمی خندد
دوشنبه 19 فروردين 1398 - 11:37:49
پیام فارس - شیراز- تن پوش عروسکی بر تنش کرده اند تا دیگران را بخنداند یا برای خرید کالا مشتری جلب کند اما او گاهی از سیاهی شب کمک می گیرد و دور از نگاه دیگران سر عروسک را برمی دارد تا اشک هایی را که به پهنای صورتش جاری شده پاک کند.
هر روز تن پوش عروسکی شخصیت های فانتزی و کارتونی را به تن می‌کند و به خیابان می‌آید،اغلب بچه ها از دیدن او شاد می‌ شوند و گاهی هم می‌هراسند، بعضی با او عکس یادگاری می‌گیرند فارغ از اینکه بدانند چه کسی زیر این لباس قرار دارد و عده‌ای نیز مسخره‌اش می‌کنند و بعضی دیگر بی تفاوت از کنارش رد می‌شوند و می‌روند.
شغلی که شاید برای بسیاری افراد عجیب به نظر برسد اما در واقع اشخاص بسیاری از روی ناچاری و یا بیکاری و حتی برخی از روی علاقه به آن روی آورده‌اند، بعضی عروسک‌ها را به تن می ‌کنند که مشتری برای رستوران‌ و یا واحدهای تجاری جذب کنند، بعضی دیگر نیز با هدف انجام نمایش این کار را انجام می دهند و مردم نیز فارغ از اینکه این شخص حقیقی را بشناسند و بدانند در درون آن چه می گذرد اقدام به گرفتن عکس یادگاری با او می کنند و از دیدنش شاد می‌شوند.
** غمی نهان پشت صورتک
گریه‌های یواشکی عروسک تن‌ پوش میکی‌ موس در سیاهی شب و در یکی از کوچه های نیمه تاریک خیابان ستارخان شیراز دلیل تهیه این گزارش شد.
مردی جوان که در عروسک تن پوش میکی موس فرو رفته بود، گهگاهی به کوچه مجاور رستوران محل کارش می رفت و از تاریکی آن گذر بهره می برد تا کله میکی‌موس را از سرش بردارد و اشک‌هایش را پاک کند و بعد گذشت لحظاتی دوباره کله گنده عروسک را بر سرمی‌گذاشت و به مقابل رستوران می آمد و انگار نه انگار که اندوهی را زیر این هیکل عروسکی بزرگ مخفی کرده دوباره شروع به رقص و پایکوبی و جذب مشتری می کرد.
**درد دل مرد عروسکی
یک بار که آن مرد عروسکی به کوچه نیمه تاریک مجاور رستوران رفت، از فرصت استفاده کردم و به دنبالش راه افتادم. زمانی که سر عروسک را از تنش برداشت متوجه حضورم شد که از او درخواست گفت و گو کردم و به سختی قانع به انجام این کار شد.
اسم مردی که تن پوش عروسکی میکی موس به تن داشت حسین است و با 35 سال سن دو فرزند سه و هفت ساله دارد.
حسین از سختی‌های زندگی گلایه مند است و می گوید که همسرش و خانواده او از کارش ناراضی هستند و همیشه درخواست دارند که شغلش را تغییر دهد.
او اما از خنداندن و شاد کردن مردم و خصوصا کودکان راضی است و شغلش را دوست دارد و این کار را شاخه ای از هنر بازیگری می داند.
** بازیگر نقاب پوش
حسین عاشق بازیگری است و حتی چندین مرتبه هم برای دادن تست بازیگری به پایتخت رفته و در مقابل کارگردانان مطرحی همچون رضا عطاران تست داده اما تاکنون نتوانسته نظر هیچ کارگردانی را به خود جلب کند.
او افرادی را که به این کار مشغول هستند بازیگر و هنرمندانی می داند که چندان از سوی جامعه جدی گرفته نشده و توجه چندانی به آنها نمی شود و وجود همین نوع نگاه علتی بوده اکنون این قشر از شان اجتماعی خوبی برخوردار نباشند.
او اکنون هر شب در یکی از رستوران های شیراز تن پوش میکی موس و باب اسفنجی به تن می کند تا به همراه تزریق شادی به جامعه، مشتری نیز جذب کند.
حسین می گوید: اغلب مردم در مواجهه با عروسک تن پوش رفتار خوبی دارند و از دیدن آن به وجد می آیند و درخواست گرفتن عکس یادگاری دارند اما اشخاصی نیز هستند که تمسخر و یا آزار و اذیت می کنند و یا زمانی که در کنار خیابان مقابل رستوران هستم با خودرو به سمتم می آیند و موجب وحشتم می شوند.
او می افزاید: بعضی افراد نیز زمانی که با آدمک عروسکی مواجه می شوند خوشمزگی شان گل می کند و با هدف اذیت کردن پا پشت پایمان می گذارند و یا تنه می زنند که به دلیل وجود لباس سنگین و نداشتن زاویه دید کافی اغلب زمین می خوریم.
حقوق او ماهانه حدود یک میلیون تومان است و به گفته خودش کفاف هزینه‌های سنگین زندگی را نمی دهد.
خانه او در سلطان آباد شیراز است که محله‌ای کمتر برخوردار در این شهر محسوب می شود و با این وجود بیش از نیمی از حقوقش ماهانه برای اجاره منزل هزینه می‌شود و با کمتر از 400 هزار تومان باید مایحتاج زندگی چهار نفر را در طول یک ماه تامین کند.
** اندوه سنگین
پسر کوچک حسین ، بهنام نام دارد که اخیرا به بیماری سخت سرطان خون مبتلا شده و حسین و همسرش حدود یکماه است که از این مساله مطلع شده‌اند و این موضوع تاب و توان از آنها ربوده و بر دردهایشان اضافه کرده و نمی داند سرنوشت فرزندانشان به کجا خواهد رسید.
حسین از این موضوع بسیار آزرده است و با اشاره به اینکه بیمه ندارد می گوید: در طول هشت سالی که از ازدواجم می گذرد در زندگی مشترک به همراه همسرم سختی‌های زیادی را تحمل کرده‌ایم اما بیماری فرزندم تنها مساله‌ای است که در مقابل آن احساس ناتوانی می کنم اما سعی دارم با افزایش تلاش و کار بصورت دو شیفت از پس هزینه‌های سنگین درمان فرزندم بر بیاییم.
او در شیفت دوم کارش مشغول فعالیت در پیک موتوری است و همسرش نیز حدود دو هفته است که در فروشگاهی مشغول کار شده تا با کمک یکدیگر بتوانند از پس هزینه‌های درمان فرزندشان بر آیند.
حسین ادامه می دهد: من و همسرم حداکثر تلاشمان را خواهیم کرد که فرزندم از بیماری سرطان نجات پیدا کند.
حسین دوباره کنترل از کف می دهد و اشکش سرازیر می شود و با دست عروسکی‌اش اشکهایش را پاک و کله میکی موس را بر سر گذاشته و می‌گوید که وقت صحبت کردن بیشتر ندارد و خداحافظی می کند و می رود و انگار نه انگار این همه درد و رنج را تحمل می کند و دوباره با ریتمی متناسب با آهنگ نسبتا شادی که صدایش در مجاور رستوران پیچیده غرق در شاد کردن مردم می شود.
** زیر نقاب آشپز سبیلو
سعید، مرد 33 ساله دیگری است که هر روز عروسک تن پوش آشپز سبیلو را به تن می کند و برای رستوران محل کارش در شیراز مشتری جذب می کند.
او سه سال است که ازدواج کرده و حاصل این پیوند پسری یک و نیم ساله بنام سبحان است.
کنار خیابان محل کار سعید مشغول گفت و گو با او شدم، کله عروسک را از سرش برمی دارد و عرق پیشانی پاک می کند و می گوید که حدود سه سال است که تن پوش عروسکی به تن می کند و اکنون نیز یک سال است که در محل کاری فعلی اش واقع در بلوار نصر شیراز مشغول جذب مشتری برای رستوران بیرون بر است.
او از گرفتاری‌های زندگی اش می‌گوید و اینکه سختی بسیاری را تحمل می کند و حقوق اندکش کفاف تامین نیازهای اولیه زندگی را نمی دهد.
سعید می گوید که شغل قبلی اش نیز کار در بیرون بر واقع در جاده بوشهر (بلوار امیرکبیر شیراز) بوده است.
این شهروند شیرازی یک تخصص فنی نیز دارد که نقاشی ساختمان است و به نحوی پیشه‌ پدری برای او محسوب می شود و 12 سال این کار را کرده اما به دلیل کم بودن کار و مقطعی بودن درآمد آن به ناچار این حرفه را ترک و به پوشیدن عروسک تن‌پوش روی آورده است.
او اصلیتی شیرازی دارد. می گوید: اکنون به خاطر پوشیدن این عروسک تبلیغاتی که شمایلی فانتزی از یک آشپز سبیلو است و کار در بیرون ‌بر ماهانه 700 هزار تومان حقوق دریافت می کنم که 350 هزار تومان آن هر ماه هزینه منزلی اجاره‌ای است و با نیمی از این حقوق معاش خانواده سه نفره خود را در 30 روز تامین می کنم.
او که از این وضعیت از سر ناچاری رضایت دارد می گوید: خانه ام در محله ریاستی و در دامنه کوه های مشرف به شیراز قرار دارد.
سعید که قناعت پیشه کرده در پاسخ به این سوال که از این شرایط رضایت داری یا خیر؟ می گوید که هیچ مشکلی نیست و گلایه ای از این شرایط ندارد و راضی به رضای خداست اما چشمان سعید که لایه‌ای از اشک آن را احاطه کرده گویای چیز دیگری است.
** حسرت خنده از ته دل
او در ادامه تنها دلخوشی کاری‌ اش را شاد کردن مردم می داند و می گوید: با همه شوخی می کنم و مردم و خصوصا کودکان را شاد می کنم اما خودم هیچگاه از ته دل نخندیدم.
سعید در ادامه می گوید: در فصولی از سال که مدارس دایر است برخی نوجوانان و دانش آموزان با پرت کردن اشیا و میوه به سمت من ،موجب آزار و اذیتم می شوند اما کینه ای از آنها به دل ندارم.
کارفرمایش او را بیمه نکرده با وجودی که او در سرما و خصوصا گرمای طاقت فرسای تابستان ناچار است که لباس ضخیم عروسک را به تن کند و ظهرها مشتری‌ روانه بیرون بر کند.
او می گوید: براساس تجربه سه ساله خودم در این شغل ،حق بیمه اغلب کسانی که عروسک تن پوش و تبلیغاتی به تن می کنند از سوی کارفرمایان پرداخت نمی شود و به همین دلیل اغلب فعالان این حرفه از سابقه بیمه برخوردار نیستند.
سعید روزانه شش ساعت و از 11 الی 16 عصر در جلد عروسک آشپز سبیلو فرو می رود و بعد از این ساعت نیز تا آخر شب در آشپزخانه بیرون بر کار می کند اما حقوقش نصف کمترین حقوق تعیین شده اداره کار است و بیمه هم ندارد.
او در مواجهه با این سوال که چه خواسته ای داری؟ می گوید: هیچ درخواست شخصی ندارم اما از مسئولان تقاضا دارم فقرا را کمک و به قشر مستضعف جامعه بیشتر رسیدگی کنند.
او به دلیل از کارافتادگی پدرش در پی سکته مغزی ناچار شده از سن 10 سالگی کار کند و تا پنجم دبستان بیشتر درس نخوانده و ترک تحصیل کرده است.
**ضرورت اصلاح نگاه جامعه به مشاغل
مهسا ایزدی روانشناس و مددکار اجتماعی در گفت وگو با خبرنگار ایرنا، نگاه تحقیرآمیز به برخی مشاغل را یکی از انواع آسیب‌های اجتماعی جامعه ما می داند.
ایزدی می گوید که وجود این طرز فکر باعث شده حتی بعضی دانش آموزان در مدارس از بیان شغل پدر خود واهمه داشته و حتی خجالت بکشند.
او ادامه می دهد: وجود نگاه تحقیرآمیز به بعضی مشاغل می تواند تبعات بسیار منفی خصوصا در بین کودکان و نوجوانان ایجاد و زمینه بروز بسیاری از ناهنجاری‌های اجتماعی را فراهم کند.
** به کودکان بیاموزیم که جامعه به همه شغل ها نیازمند است
این روانشناس بر لزوم تقویت فرهنگ احترام به جایگاه شغلی افراد در جامعه تاکید می کند و می افزاید: آگاهی بخشی به افراد در خصوص احترام به شغل اشخاص در هر سطحی نیازمند برنامه ریزی دقیق خصوص در مدارس و از سنین پایین است تا این فرهنگ در جامعه نهادینه شود.
ایزدی اضافه می کند: کودکان و دانش آموزان باید در مدارس بیاموزند که جامعه به همه شغل ها نیازمند است و هیچ پیشه و حرفه ای بهتر و یا بدتر از شغلی دیگر نیست و تنها باید هر فرد در هر شغلی وظیفه اش را به بهترین نحو ممکن انجام دهد و در حقیقت وجدان کاری بر نوع کار ارجحیت دارد.
این روانشناس در ادامه وجود دیدگاه مثبت و منفی در خصوص مشاغل را زمینه ساز ایجاد شکاف اقتصادی و فرهنگی می داند و می افزاید: وجود این نوع نگاه باعث می شود که یکسری مشاغل در جامعه از شان و اهمیت والا و در نتیجه حقوق و دستمزد بالا بهره مند شوند و در مقابل نیز یکسری مشاغل علیرغم سخت و طاقت فرسا بودن از جایگاه و دستمزد بسیار پایین تری برخوردار باشند و در پی آن عدالت شغلی تنزل خواهد یافت.
9873/ 1876
گزارش از محمدامین افشارپور

http://www.Fars-Online.ir/fa/News/84578/می-خنداند-اما-نمی-خندد
بستن   چاپ