پیام فارس
/یادداشت/
مهدی و سامورایی؛ اونا همه
شنبه 28 ارديبهشت 1398 - 13:46:36
پیام فارس - امیر عفاف، کارگردان و روزنامه‌نگار، در یادداشتی با عنوان "مهدی و سامورایی؛ اونا همه" به بیان دیدگاه‌های خود در مورد آخرین فیلم مهدی نادری پرداخته است.
به گزارش ایسنا منطقه فارس، امیر عفاف، کارگردان و روزنامه‌نگار، یادداشت در مورد فیلم "سامورایی در برلین" آخرین ساخته سینمایی مهدی نادری، نوشته است: "سامورایی در برلین" نشان می‌دهد که نام مهدی نادری، سال‌ها در فهرست حضور و غیاب سینمای ایران، ناجوانمردانه غیبت خورده است.

متن کامل یادداشت امیر عفاف چنین است:
" مهدی نادری؛ که هشت سال برای استعدادکُشان سینمای ایران شمشیر را از رو بسته بود، حالا شمشیرش را به دست یک ساموراییِ لایق سپرده است.
«سامورایی در برلین» نشان می دهد که نام او سال ها در فهرست حضور و غیاب سینمای ایران، ناجوانمردانه غیبت خورده است.
نادری استخوان خرد کرد، اما ثابت کرد که فرزند خلف سینما در هیچ اختلافی قربانی نمی شود.
سامورایی در برلین، راز بقای فیلمسازی نیست که انزوا را به ابتذال ترجیح داده است؛ با هر محکِ سنجشی توفیق مجدد کارگردانی است که بر کارش تسلط دارد و قدر استقلال را در هنر هفتم می داند.
نادری فیلم نساخته است که فیلم ساخته باشد، باز هم موفق شده است که موفق بشود .
شاید یادتان مانده باشد، سال ها پیش «احمد شاملو» نوعی موسیقی سنتی را نقد کرد و در جوابیه ای به ستایش شادی پرداخت و نوشت _که چقدر دلم می خواست فرصتی باشد تا بتوانم روی کلمه شادی تکیه کنم و با همه وجود به مدح آن بپردازم_.
سامورایی در برلین از دل همین تفکر برآمده است و ماهیت بازاری ندارد. این فیلم خنده ی بی خِردی را از تماشاگر تمنا نمی کند و آن روی سکه هنرمندی را آشکار می سازد که ضدغم را مثل ضدجنگ می سازد. هر دو روی سکه دیدنی است .
این محصول هوشمندانه، نمای اضافی و دورریز ندارد و با توالی ضرب آهنگ، شتاب عقربه های ساعت را دنبال می کند.
سامورایی در برلین، حوصله مخاطب را گیر نمی اندازد و با برش های سریع، دوباره دیدنش را واجب می کند.
جایی خواندم که «این فیلم پیام آموزنده ندارد»! مردم عصبی و رنجوری که در تنگنای اقتصادی کشور گرفتار شده اند، حوصله پیام آموزنده را ندارند و نصایح فاضلانه را به هیچ می گیرند. آنها هم که در سینمای ایران به دنبال آرمان های جمعی هستند، بهتر است حقشان را از آنجا که باید، بگیرند.
یا گفته اند «سامورایی در برلین از سیاق جدید فیلم های کمدی امروز پیروی کرده است که بخشی از فیلم را برای فتح گیشه و کیسه در خارج کشور برمی دارند»؛ نادری فرنگ دیده است و از این رو عقده ای به دل ندارد، پس لازم بوده که سامورایی ها چمدانشان را ببندند. او هشت سال جنگیده است؛ جنگ تحمیلی نبود، اما کارزاری تمام عیار بود، بی آنکه نان را با هر قیمتی سر سفره اش بگذارد. سامورایی در برلین، مغرور و سربلند، حقش را از گیشه می گیرد.
کارکرد حساب شده موسیقی و تلفیق پاره های گوناگون آن، جای تحسین دارد. صورتگری استاد عبدالله اسکندری جای حرف نگذاشته است.
قصه سرراست نادری متاثر از فضای اجتماعی و سیاسی امروز است، اما بیشتر بر فرهنگی تکیه می کند که غالب مخاطبان در کنار و گوشه شهرشان دیده و احساس کرده اند.

شخصیت پردازی ها قابل دفاع است و جمله بازیگران از عهده کار برآمده اند. حتی ذهنی که انضباط ندارد، جمشید سامورایی را با حمید فرخ نژاد به خاطر می سپارد و حضور میترا حجار به هیچ وجه تبلیغاتی نیست. از توانایی سایر بازیگران نیز خاطرم جمع است؛ چرا که یا نفس به نفس حرف زده ایم، یا کار کرده ایم.
میرطاهر مظلومی را از سال های دور و استودیو ساندفیلم به یاد دارم؛ او جدا از بازیگری در هنر دوبله نیز ممتاز و درخشان است.
امیرمهدی ژوله را از مطبوعات و هفته نامه چلچراغ با آن ذات شوخ و قلم دلربا؛ محسن حسینی را از رویداد هنرناگهانی وقتی اشعار گوته را به زبان آلمانی اجرا کرد؛ هومن حاجی عبداللهی را با همکاری در برنامه صداهای دیدنی که در سال های آغازین فعالیت هر دوی ما روی آنتن رفت؛ نادر مشایخی که در هنر موسیقی چیره دستی کم نظیر است، از پیش تولید اجرایی با شکوه و اسدالله یکتا را از غروب های میدان هفت تیر و گپ های غم بار و مختصر.
ابوالفضل صفاری هم با حفظ سمت تهیه کننده، به گفته نادری نام خود را در این اثر به عنوان رفاقت کننده ثبت کرده است .
سامورایی ها مزدشان را از مردم گرفته اند و خواهند گرفت. قهقهه بی محابای تماشاگران، چُرت فراستی ها را حتی در تخت خوابشان پاره می کند و بدخواهانی که نگذاشتند نادری فیلم بسازد در اشتباه خود به حیرت می رسند.
او بعد از موفقیت بدرود بغداد، دامنه شهرت را جدی نگرفت و فقط کار کرد. در اتاق شش متری چند روز محبوس می شد و می نوشت و خط می زد.
حتی وقتی برای تفریح به روستای قلات رفتیم تا آب و هوای ابری روزگارمان را آفتابی کنیم از کلیسای متروکه ای فیلم ساخت. پیر و درگیر شد، اما به هیچ پرچمی بدهکار نشد. سینما نمی تواند برای او قیافه بگیرد و شادم از این که نگذاشت حضور کمرنگش در سینمای ایران عادی شود. از سیاهچاله ای به دنبال نور رفت و همه گروه های سنی را پای حرفش نشاند. دستِ هدیه آورنده ی نادری را می فشارم که گوشه لب های خشکم را به گوش هایم نزدیک کرد .
این یادداشت را به استادم هوشنگ گلمکانی تقدیم می کنم که از همان ابتدا، مهدی نادری را درست تشخیص داد . "
انتهای پیام

http://www.Fars-Online.ir/fa/News/86292/مهدی-و-سامورایی؛-اونا-همه
بستن   چاپ